159
مباني حجيّت آراي رجالي

كلينى از آن نقل كرده است . در اين گام ، ممكن است دريابيم كه مثلاً الكافى از كتاب حلبى نقل حديث كرده است . پژوهشگرِ كتابْ محور ، براى مثال نيازمند است كه در اين گام ، خصوصيت ها و ويژگى هاى كتاب حلبى را بشناسد و بداند اين كتاب تا چه اندازه داراى اعتبار و حجّيت بوده است . حديث شناسان قديم و هم زمان يا قريب العصر با تدوين اين كتاب ، تا چه اندازه به آن مراجعه مى كرده اند و براى آنها معتبر بوده است .
اگر بتوان باشناخت كتاب هاى اوّليه حديث ، اعتبار و يا عدم اعتبار آنها را به دست آورد ، آن گاه در كنار خصوصيت هاى تك تكِ راويان حديث ، مى توان به اطمينان و وثوق قابل پذيرشى در مورد روايت دست يافت . اين كه در عصر حاضر با توجّه به فاصله زمانى ما تا زمان تدوين كننده هاى كتاب هاى حديثى تا چه اندازه مى توان به شناخت درستى از آن كتاب ها دست يافت ، مسئله مهم و قابل بحثى است ؛ ولى فوايد چنين شناختى كم نيست . ممكن است بسيارى از روايت هايى كه صرفا به دليل اشكال در هر يك از راويان آن از اعتبار ساقط مى شود ، از اين طريق حجّت و معتبر گردد . البته عكس اين هم امكان عقلى دارد ؛ ولى به نظر مى رسد با توجّه به آنچه در ضمن نقل و بررسى ادلّه گفتار اوّل از فصل دوم (اعتماد بر كتب) گفتيم ، اين نكته به دست آيد كه احتمال به دست آوردن اعتبار روايت هاى فراوان از اين طريق ، خيلى بيش از احتمال نفى روايت هاى معتبر راوىْ محور است .
توضيح اين كه گرچه ادلّه طرفداران حجّيت بسيارى از كتاب هاى حديثى موجود را نقل و رد كرديم ؛ ولى اگر يك گام از كتاب هاى حديثى مدوّن موجود (كتب اربعه و مانند آنها) عقب تر بگذاريم و منابع آن كتاب ها را مورد بحث قرار دهيم ، وضعيت اعتبار و حجّيت متفاوت مى گردد .
اگر بتوانيم اين منابع را باز توليد كنيم ، به گونه اى كه بتوان به مجموعه


مباني حجيّت آراي رجالي
158

گفتار سوم : اعتماد بر مجموع قرائن

(بر محور كتاب و راوى)

از شيوه هاى ارزشيابى رجالى صدور روايات ، در طى دو گفتار ، دو شيوه اساسى بيان شد . شيوه اوّل بر محور بررسى اعتبار كتاب هاى حديثى قرار داشت و شيوه دوم ، بر محور بررسى اعتبار اشخاص راوى . البته در شيوه دوم ، چه با عناوين عام و چه با عناوين خاص و جزيى ، اشخاص راوى مورد بررسى قرار مى گرفتند ؛ امّا از آن جا كه ممكن است هر يك از اين شيوه ها در حجّيت مبانى خود ، دچار اشكالات و ايرادهايى باشند ، شيوه سومى را هم مى توان درنظر گرفت . در اين شيوه با هدف رسيدن به وثوق و اطمينان عقلايى در صدور روايت ، به مجموعه روش هاى گفته شده توجّه مى شود . از يك سو ، كتابى كه حديث در آن تدوين شده ، مورد توجّه قرار مى گيرد و از سوى ديگر ، به گفته ها و اظهار نظرهايى كه با عناوين عام يا خاص درباره راويان وجود دارد ، عنايت مى شود .
در مورد اوّل ، يعنى توجّه به كتابى كه حديث در آن تدوين شده ، اين نكته مهم است كه بتوانيم كتاب هاى حديثى اى را كه نخستين بار حديث در آن تدوين شده بيابيم . آن گاه ، خصوصيت ها و ويژگى هاى كلّى آن كتاب را از جهت اعتبار و عدم اعتبار كتاب به دست آوريم . مثلاً ممكن است حديثى را اكنون در وسائل الشيعة بيابيم . قدم اوّل اين است كه منبع آن را پيدا كنيم . مثلاً در وسائل الشيعة از الكافى نقل شده است . قدم دوم اين است كه بتوانيم منبع و مرجع الكافى را پيدا كنيم . البته بر محور اعتماد بر رجال ، مرجع الكافى با سندى كه مشخّص كرده ، ممكن است در دست ما باشد ؛ امّا براى پژوهشگرِ «كتابْ محور» يا پژوهشگرى كه به دنبال «مجموعه قرائن» است ، اين كافى نيست . پس منظور از يافتن مرجع كتاب الكافى ، سلسله سند راويان او نيست ؛ بلكه منظور ، يافتن كتابى است كه مرحوم

  • نام منبع :
    مباني حجيّت آراي رجالي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 38617
صفحه از 255
پرینت  ارسال به