در بحث معروف به «وجه نياز به علم رجال» مورد ردّ و اثبات قرار مى گيرد، پرداختن به شرح حال راويان است . پرسش وقتى رخ مى نمايد كه بدانيم رجالى به شرح حال راوى مى پردازد تا ميزان اعتماد بر نقل قول او را ارزيابى كند . كار رجالى ، جرح و تعديل راويان است و در ضمن اين كار ، ممكن است به كسانى نسبت فسق ، كفر ، غلو در دين ، سوء ضبط در نقل قول و مانند اينها بدهد . پرسش در اين جا اين است كه آيا پرداختن به چنين كارى اوّلاً جايز است ؟ ثانيا آيا اين كار لزوم و ضرورتى دارد يا خير؟ از اين رو ، برخى از ادلّه نفى رجال ، ناظر به عدم جواز شرعى پرداختن به آن است و برخى ناظر به نفى ضرورت و اثبات بيهودگى پرداختن به اين مباحث .
از آن جا كه در طريق اثبات نياز به جرح و تعديل راويان و شناسايى جرح و تعديل ها ، نقد برخى از شيوه هاى پيش گفته به كار مى آيد ، اين مبحث را در اين تحقيق تا پس از آن نقد ، به تأخير انداختيم . در اين جا در دو گفتار ، اين مبحث را پى مى گيريم : گفتار اوّل در ادلّه اثبات نياز به علم رجال (به معناى علم جرح و تعديل و بررسى ويژگى هاى راويان از جهت اعتبار نقل آنها) و گفتار دوم در نقد ادلّه اى كه بر عدم جواز شرعى يا بيهودگى علم رجال گفته شده است .
از آنچه گفتيم ، روشن مى شود كه مراد ما در اين فصل از علم رجال ، تعريف برگزيده آن نيست ؛ بلكه مراد ، صرفا دانشى است كه در آن به ويژگى هاى راويان از جهت اعتبار نقل و عدم آن مى پردازد . به پيروى از عناوين صاحب نظران در اين بحث ، ما نيز آن را «علم رجال» ناميده ايم .
گفتار اوّل : ادلّه اثبات نياز به علم رجال
چندين دليل براى اثبات نياز به علم رجال اقامه شده است . مرحوم مامقانى بيش از ده دليل آورده است . البته برخى از آنها را به عنوان مؤيّد نقل كرده است ، همچنان كه برخى متداخل به نظر مى رسد . ساير صاحب نظران نيز چند دليل از اين ادلّه را آورده اند كه در اين جا گزارش كوتاهى از آنها ارائه مى شود :