19
مباني حجيّت آراي رجالي

4. مبانى

مبانى در هر علمى، آن قضايايى هستند كه مسائل و در نتيجه ، آراى ارائه شده در آن علم، بر آنها بنا مى شوند . حال مبانى حجّيت آراى رجالى ـ كه گاهى به اختصار از آنها به مبانى رجالى يا مبانى آراى رجالى ياد مى شود ـ آن دسته از قضاياى كلّى هستند كه بر پايه آنها رأى رجالى به دست مى آيد. اگر دانشمند رجالى بگويد: «فلان راوى مورداعتماد است» ، براى اين كه مثلاً از راويان كتاب كامل الزيارات ابن قولويه است، لازم است به عنوان يك مبنا ثابت كند كه هر راوى مندرج در اين كتاب، به طور مطلق يا با شرايطى مورد اعتماد است.
مبناى رجالى، براساس تعريف برگزيده از علم رجال، ممكن است به دسته اى از اخبار هم تعلّق گيرد. مثلاً گفته شود روايات مندرج در الكافى يا كتب اربعه ويا كتاب هاى مشهورِ بين اصحاب، همه حجّت اند. بر اساس اين مبنا، هر خبرى كه در اين كتاب ها باشد، از جهت سند و صدور، حجّت اند. از همين روست كه برخى با اتّخاذ چنين مبناهايى، منكر نياز به علم رجال مى شوند.
روشن است كه اين انكار به تعريف هاى ديگر غير از تعريف برگزيده ما نيز مى تواند تعلّق گيرد؛ امّا بر اساس تعريف يادشده، نفس اين بحث (يعنى انكار نياز به علم رجال با اتّخاذ چنين مبناهايى) خود يك بحث رجالى است؛ يعنى تلاش علمى براى اثبات حجّيت صدور دسته اى عظيم از روايات (مثل روايات كتب اربعه)، يك تلاش رجالى است.
توجّه به اين نكته هم لازم است كه مبناى رجالى طبق تعريف ياد شده ، اعم از اين است كه مستقيما (يعنى به صورت يك قضيّه كلّيه و شامل يك رأى رجالى) باشد يا غير مستقيم و با واسطه يك مبناى مستقيم، رأى رجالى را نتيجه بدهد.
براى مثال، اين قضيه كلّيه كه روايات اصحاب اجماع (با تفسيرهاى مختلفى كه


مباني حجيّت آراي رجالي
18

3. حجّيت

حجّيت، عنوانى است كه بيشترين كاربرد را در اصول فقه دارد. اصولى در پى آن است كه «حجّت»ها را براى فقيه، شناسايى كند تا فقيه بتواند جهت استنباط احكام شرع، بر مفاد آنها تكيه كند. امّا حجّيت، لايه ها و زواياى مختلفى دارد كه در علوم مختلف وابسته به فقه از آن بحث مى شود. رجال به عنوان يكى از علوم وابسته به فقه ، تا آن جا كه به اين وابستگى مربوط مى شود، با همان حجّيتى سر و كار دارد كه فقيه را به كار مى آيد. وقتى در رجال سخن از «حجّيت» به ميان مى آيد، به همين ارتباط فقه و رجال توجّه مى شود. بنا بر اين، مراد از حجّيت، همان معناى اصولى اى است كه در فقه و اصول به كار مى رود. در اين كاربرد هم برخى تصريح كرده اند كه معناى عام و عرفى حجّت را قصد مى كنند. در اين معنا هر چه كه بتوان با تكيه بر آن احتجاج كرد، حجّت است. ۱
از تحليل حجّيت، سه وصف قابل استنباط است: معذريت، منجزيت و صحّت اِخبار از مدلول حجّت . وصف معذريت و منجزيت، غيرقابل ترديد است. قضيه يا گزاره اى كه به وصف حجّيت متّصف شده باشد، «معذِّر» و «منجِّز» است. معذِّر است؛ يعنى اگر مفاد آن برخلاف واقع باشد، كسى كه بر آن اعتماد كرده، معذور خواهد بود. منجِّز است؛ يعنى اگر مفاد حجّت، مطابق با واقع باشد، آن واقع، گريبانگير او خواهد بود و نمى تواند عذرى در مخالفت با آن بياورد.
اين دو در تحليل معناى حجّيت، مسلّم است و هرجا سخن از حجّيت مى رود، اين دو نيز لحاظ مى شود؛ وامّا صحّت اِخبار از مفاد حجّت، در مبحث «جايگزينى امارات در جاى قطع موضوعى» ، ۲ مورد بحث و گفتگوست. ۳

1.الأصول العامة، محمّدتقى الحكيم، ص۲۹.

2.«قيام الإمارات مقام القطع الموضوعى...».

3.بحوث فى الأصول، محمّدباقر الصدر، ج۴، ص۷۹ به بعد . نيز ، ر . ك : ساير كتاب هاى اصولى .

  • نام منبع :
    مباني حجيّت آراي رجالي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 43973
صفحه از 255
پرینت  ارسال به