آخذ وقول من أقبل؟ ؛ با چه كسى سروكار داشته باشم يا از چه كسى دانش [ دينى ]خود را فراگيرم و سخن چه كسى را بپذيرم؟» . امام عليه السلام در پاسخ مى فرمايد :
۰.العمري ثقتي فما أدّى اليك عنّي فعنّي يو?ّى وما قال لك عنّي فعنّي يقول . فاسمع له وأطع فإنّه الثقة المأمون . ۱
۰.عَمْرى ، مورد وثوق من است . پس هر چه از من به تو مى رسانَد ، از من گرفته و مى گويد ، و هر چه از من نقل مى كند ، از جانب من مى گويد . به سخن او گوش كن و از او پيروى نما ؛ زيرا او ثقه و امين است .
به دنبال همين روايت ، شبيه به عبارت هاى فوق از امام حسن عسكرى عليه السلامدرباره عَمْرى و پسر او نقل شده است :
۰.العمري وابنه ثقتان فما ادّيا إليك عنّي فعنّي يؤدّيان وما قالا لك فعنّي يقولان فاسمع لهما واطعهما ، فانّهما الثقتان المأمونان . ۲
۰.عمرى و فرزند او ثقه اند . پس هر چه از من به شما مى رسانند ، از من است (درست مى گويند) و هر سخنى از من نقل مى كنند ، به گوش گير و پيروى كن ؛ زيرا اين دو ثقه و امين اند .
خصوصيت اين قسمت از روايت اين است كه در تعليل نخست آن (العمرى وابنه ثقتان) ، مطلقِ ثقه بودن ، معيار قرار گرفته است ، برخلاف قسمت اوّل كه در آن ، تعبير «ثقتى» به كار رفته است . در اين تعبير ، ممكن است گفته شود چيزى بيش از مطلق وثاقت ، معيار است ؛ يعنى مورد وثوق و اطمينان بودن براى امام معصوم عليه السلام ؛ چرا كه وثاقت در اين تعبير به امام معصوم نسبت داده شده است .ر .ك : مباحث الأصول ، ص 495 و 502 (الجزء الثانى من القسم الثانى) . البته در قسمت اوّل هم با عبارت «فإنه الثقة المأمون» ، مطلق ثقه را معيار قرار داده و اين اشكال را ندارد ؛ يعنى همان تعبيرى كه در ذيل قسمت دوم هم آمده است .