با وجود اين ، عقلا از عدم حجّيت قول در امور حدسى ، آن مواردى را كه حدس در آنها متوقّف بر خبرويت و تخصّص است و عادتا همه نمى توانند تخصّص آن را داشته باشند ، استثنا كرده اند . گويا انسداد عرفى آگاهى و علم براى همه به عنوان حكمت ، باعث شده كه در اين موارد ، به قول حدسى براى كسى كه از تخصّص و خبرويت برخوردار نيست ، اعتبار بخشيده شود . ۱
بنا بر اين تحليل ، حدسى بودن در اعتبار قول اهل خبره ، اصالت و شرطيتى ندارد ؛ بلكه استثنايى است از حسّى بودن . پس اگر اهل خبره در جايى بر اساس حسّ خود خبر دهند ، اين باعث نفى حجّيت سخن آنها نمى شود . البته شرط وثاقت ، لازم است .
با تحليل فوق ، تكليف شرط حصول وثوق كه قبلاً گفته شد نيز روشن مى شود . اگر اين شرط را درباره اصل حجّيت خبر واحد لازم دانستيم ، در اين جا هم لازم است . قبلاً در اين باره سخن گفتيم .
بنا بر اين ، حاصل سخن در شرايط حجّيت قول اهل خبره اين است كه همان شرايط حجّيت خبر واحد را دارد ، غير از اين كه شرط حسّى بودن مورد در آن لازم نيست . همچنان كه شرط ديگرى هم از لا به لاى مباحث فوق به دست مى آيد و آن اين كه قول اهل خبره ، تنها براى غير اهل آن خبرويت حجّت است ؛ زيرا در مورد كسى كه خود اهل آن خبرويت است ، رجوع جاهل به عالم ، صدق نمى كند .
4 . تطبيق و بررسى قول اهل خبره در مبانى رجالى
در آغاز اين بحث ، صغرا و كبراى منطقى اى را مطرح كرديم كه در صورت تمام بودن آنها ، نتيجه ، حجّيت آراى رجالى خواهد بود . كبراى اين استدلال با شرايطى كه گذشت ، ثابت شد . در واقع ، هدف اين پژوهش نيز بررسى كبراها و كلّياتى از اين