215
مباني حجيّت آراي رجالي

كه در بخش تاريخى آورديم ، نمى توان نظريه شهادت يا اِخبار را حتّى نسبت به مانند نجاشى و شيخ طوسى پذيرفت .
به نظر مى رسد راه حلّ مشكل در اين است كه با پذيرش مبناى خبرويت به تفاوت درانواع علوم توجّه كنيم . به عنوان مثال ، تاريخ دانشى است كه براى اطّلاع يافتن از آن بايد به خبره و كارشناس آن مراجعه كرد ؛ ولى در عين حال ، از ميان مورّخان ، قول مورخ هر چه قديمى تر باشد ، درصورت احراز ساير شرايط خبرويت و وثاقت ، به قول او اعتماد بيشترى مى شود . اعتبار بيشتر قول رجالى قديمى تر هم مى تواند از همين باب باشد .
نكته اين است كه در علومى مانند رجال و تاريخ ، نزديك تر بودن به واقعه يا موضوع بحث ، عامل بسيار مهمّى است ؛ چون كسى كه نزديك تر است ، از مجموعه شرايط و اوضاع و احوال ، بهتر و بيشتر مى تواند آگاه باشد . البته اين ، منافاتى با نكته خبرويت و كارشناسانه بودن مورد ندارد . موادّ خام كارشناسى براى كسى كه به واقعه نزديك تر است ، فراهم تر است .
4 . قول رجالى اهل خبره ، برابر آنچه در كبراى حجّيت قول اهل خبره گذشت ، براى كسانى حجّت است كه خود ، چنين خبرويتى نداشته باشند . با عنايت به نكته دوم ، روشن مى شود كه چنين خبرويتى معلوم نيست براى هر مجتهدى كه در صدد استنباط احكام برمى آيد ، حاصل شده باشد ؛ امّا اگر كسانى از مجتهدان ، چنين قدرت علمى اى داشته باشند ، طبعا نمى توانند به قول رجاليان به عنوان يك حجّت تعبّدى اعتماد كنند . البته توجّه به قول همه رجاليان ، مخصوصا رجاليان قديمى تر براى كسى كه قدرت و خبرويت رجالى داشته باشد ، از باب جمع آورى مواد خام استنباط كارشناسى خود در رجال ، لازم است .
نكته اى كه در اين جا جلب توجّه مى كند ، اين است كه آيا عدم قدرت كارشناسانه در رجال ، مانع از اجتهاد مشروع در احكام مى شود يا نه؟ اين بحثى است كه بايد در باب اجتهاد و تقليد به آن رسيدگى شود .


مباني حجيّت آراي رجالي
214

اطّلاعات به طور كامل و كافى دست يافت ؛ امّا همانند هر دانش ديگرى ، خبرويت متوقّف بر علم كامل نيست ؛ بلكه متوقّف بر اجتهاد و تلاش علمى ضابطه مند در حدّ توانايى است .
ارتباط مجموعه و سرجمع اطّلاعات فوق با دريافت وثاقت و قابل اعتماد بودن راوى روشن است . به علاوه ، در مجموعه كتاب هاى رجالى اى كه از راويان سخن مى رود ، به اين نوع آگاهى ها اشاره مى شود . البته برخى از آنها را در كتاب هاى رجالى قديمى تر و برخى را در كتب رجالى جديدتر مى توان يافت ؛ امّا از ميان اين آگاهى ها به تاريخ اجتماعى و اوضاع و احوال زمانه راوى خيلى كم تر توجّه شده است .
قبلاً در اين تحقيق به رابطه دانش تاريخ و رجال ، اشاره شد . به نظر مى رسد يك جنبه تكامل دانش رجال اين است كه بتوان با مراجعه منضبط به تاريخ ، نكاتى را درباره راويان به دست آورد . لازم نيست در متن تاريخى مورد مراجعه به نام يا وضعيت خود راوى مستقيما اشاره شده باشد ؛ بلكه با به دست آوردن اوضاع و احوال اجتماعى زمان او ممكن است بتوان نكاتى را درباره او به دست آورد .
3 . اگر قول رجالى از باب خبرويت باشد كه در دانشى خاص حاصل مى شود ، در اين صورت با توجّه به تكامل و تعالى علوم طى گذشت زمان ، قاعدتا بايد قول رجاليان متأخّر بر رجاليان متقدّم ، ترجيح داشته باشد . اين در حالى است كه معمولاً بر قول رجاليان قديم اعتماد مى كنند و بر قول رجاليان متأخّر ، مانند علامه حلّى و ابن داوود ، اعتماد نمى شود . كسانى كه اعتماد بر قول رجالى را از باب شهادت يا اِخبار از حس مى دانند ، اين روند را به راحتى توجيه مى كنند ؛ چرا كه كسانى مانند نجاشى و شيخ طوسى را به دليل نزديكى به زمان راويان ، شاهد از روى حس يا قريب به حس قلمداد مى كنند ؛ ولى مانند علامه حلّى را به دليل دورى زمان نمى توانند شاهد يا خبر دهنده از روى حس بدانند . امّا با توجّه به شواهد و دلايلى

  • نام منبع :
    مباني حجيّت آراي رجالي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 44458
صفحه از 255
پرینت  ارسال به