31
مباني حجيّت آراي رجالي

براى بزرگداشت پيامبر صلى الله عليه و آله، دروغ را دشمن مى دارد و سخن پيامبر اكرم را فراموش نكرده است؛ بلكه آنچه را شنيده، همان طور كه بوده، حفظ كرده، نقل مى كند، نه چيزى كم و نه چيزى زياده از آن. ناسخ و منسوخ را هم مى داند و به ناسخ عمل مى كند و منسوخ را رد مى كند. ۱
اين روايت با وجود خدشه اى كه در سند دارد، ۲نزد شيعه دستْ مايه اى تاريخى براى يافتن منشأ نقد و بررسى رجال است .
مبانى پذيرش خبر راوى، در شرايطى آمده است كه براى دسته چهارم از راويان حديث پيامبر اكرم ، ارائه شده است. طبق اين شرايط، راوى بايد اوّلاً تعمّدى بر كذب نداشته باشد، بلكه از آن بپرهيزد؛ ثانيا فراموشكار نباشد؛ ثالثا بدفهم نباشد و سوء برداشت نكند؛ رابعا آن قدر در احاديث و گفته هاى معصوم عليه السلام ممارست داشته باشد كه «ناسخ» را از «منسوخ» و «عام» را از «خاص» ۳ بازشناسد. البته شرط چهارم ـ چنان كه در روايت آمده ـ براى مرتبه عمل است؛ يعنى عمل كردن به يك روايت بايد با لحاظ ساير روايات و نوع دخالتى كه مى توانند در مسئله داشته باشند، صورت گيرد؛ ولى از اين شرط گذشته، ساير شرايط را مى توان چنين خلاصه كرد كه راوى بايد مأمونِ در نقل باشد، هم از جهت اين كه دروغ نگويد و از آن بپرهيزد و هم از جهت اين كه ذهن، فكر و حافظه سالمى داشته باشد، به گونه اى كه سهوا يا نادانسته،

1.همان، ص۶۲ ـ ۶۴.

2.در سند روايت ابان بن ابى عيّاش وجود دارد كه شيخ طوسى(ره) او را تضعيف كرده است . (رجال الطوسى، ص۱۰۶، ضمن اصحاب امام باقر عليه السلام)

3.در ادامه همان روايت به عام و خاص سخن پيامبر صلى الله عليه و آله هم اشاره شده است (الأصول من الكافي، ص۶۳). ولى از آن جا كه سند روايت، فقط از جهت ابان بن ابى عيّاش مخدوش است و از طرف ديگر، وى در سلسله سندْ راوى نزديك به عصر صدور است، بنا بر اين، روايت از جهت تاريخى ارزش خود را حفظ مى كند؛ يعنى لااقل از زمان اين راوى (اگر فرض كنيم او روايت را ساخته يا به اشتباه نقل كرده) كه به قول شيخ طوسى(ره) از تابعيان بوده، اين روايت در منابع روايى شيعه موجود بوده است و مى توانسته دستْ مايه اى براى نقد و ارزشيابى حديث باشد.


مباني حجيّت آراي رجالي
30

خود تفسير مى كنند؟ ۱
امير مؤمنان، در پاسخ، ضمن اشاره به دروغ هايى كه حتّى در زمان خود پيامبر اكرم به ايشان نسبت داده مى شد، روايت مشهور نبوى: «من كذب علىّ متعمدا فليتبوّء مقعده من النار» را نقل مى كند. سپس راويان احاديث را به چهار دسته تقسيم مى كند و درباره هر يك، توضيحاتى مى دهد:
اوّل منافقى كه به ايمان و اسلام تظاهر مى كند ، ليكن هيچ ابايى از دروغ بستن بر پيامبر اكرم ندارد. اگر مردم مى دانستند كه اين شخص، منافق و دروغگوست، هرگز حديثى را از او قبول نمى كردند؛ ولى مى گويند با پيامبر خدا مصاحبت داشته و او را ديده و از او حديث شنيده است. لذا حديث را از او مى پذيرند، در حالى كه وضعيت او را نمى دانند.
دوم كسى كه از پيامبر اكرم چيزى شنيده است، ولى درست نفهميده و مطلب ديگرى را غير از آنچه ايشان فرموده، توهّم كرده است. لذا بدون اين كه تعمّدى بر دروغ بستن داشته باشد، توهّم خود را به پيامبر اكرم نسبت مى دهد و به آن عمل مى كند و به مردم مى گويد: «خودم از ايشان چنين شنيدم». اگر مردم مى دانستند كه او توهّم كرده و مطلب را درست منتقل نمى كند، از او نمى پذيرفتند. خود او نيز اگر مى دانست كه اشتباه كرده، آن را نقل نمى كرد.
سوم كسى كه امر به چيزى را از پيامبر اكرم شنيده است؛ ولى حضرت بعدا از آن نهى كرده است و او نمى داند يا نهى از چيزى را شنيده است؛ ولى بعدا حضرت به آن امر كرده است و او نمى داند. چنين كسى «منسوخ» را نگه داشته، ولى «ناسخ» را نمى داند. اگر مى دانست، منسوخ را رها مى كرد، و اگر مردم هم مى دانستند آنچه او نقل مى كند منسوخ شده، آن را رد مى كردند.
چهارم كسى كه هرگز به رسول خدا دروغ نمى بندد. چنين كسى از ترس خدا و

1.الكافى، ج ۱ ، ص۶۲.

  • نام منبع :
    مباني حجيّت آراي رجالي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 43990
صفحه از 255
پرینت  ارسال به