53
مباني حجيّت آراي رجالي

ينتحلون المذاهب الفاسدة وإن كانت كتبهم معتمدة ... ۱
هنگامى كه از هر يك از مصنّفان و صاحبان اصول ياد مى كنم ، لازم است به آنچه درباره او به عنوان جرح و تعديل گفته شده ، اشاره كنم و اين كه : آيا بر روايت او مى توان اعتماد كرد يا نه؟ همچنين بايد اعتقادات او را بيان كنم كه آيا موافق با حق است يا مخالف با آن ؛ چرا كه بسيارى از مصنّفان اصحاب ما و صاحبان اصول ، پيرو مذاهب فاسدند ، اگرچه كتاب هاى آنها مورد اعتماد باشد ... .
اگر شيخ طوسى در الرجال ، صرفا خود را ناقل و راوى مى دانست ، قاعدتا در اين جا مى گفت : «لازم است آنچه را درباره او روايت شده ، نقل كنم» ؛ امّا به جاى چنين گفته اى يا مانند آن ، مى گويد : «به آنچه درباره او به عنوان جرح و تعديل گفته شده (ما قيل فيه ...)» اشاره مى كنم و بلا فاصله بعد از آن مى گويد : «و اين كه آيا مى توان بر روايت او اعتماد كرد يا نه؟ (وهل يعول على روايته؟)» .
اين سخنِ يك كارشناس و خبره است ، نه يك ناقل و راوى . البته كارشناس و خبره در يك علم بايد به گفته هاى پيشينيان خود ، كمال توجّه را داشته باشد ؛ امّا نظر و رأى ، از آنِ خود اوست كه پس از نظر و دقّت در آن گفته ها ، اساس مبانى خود ، ارائه مى نمايد . اشاره به «مذاهب فاسد» نيز نشانِ ديگرى از نظر كارشناسى شيخ طوسى در اين كتاب (الفهرست) است كه ضمن آن به يكى از مبانى خود اشاره مى كند و آن اين كه فساد مذهب ، منافاتى با معتبر بودن كتاب شخص ندارد .
امّا در مورد نجاشى كه نسبت به شيخ طوسى در توثيق ها و تعديل ها بيشتر از پيشينيان خود نقل مى كند ، باز هم برداشت كلّى نگارنده اين سطور اين است كه به عنوان كارشناس و خبره نظر مى دهد ، نه اين كه ناقل و راوى باشد تا معامله شاهد يا راوى با سخنان او بشود ، چرا كه : اوّلاً در غالب موارد ، وى نيز بدون

1.الفهرست ، ص۲ .


مباني حجيّت آراي رجالي
52

نجاشى از باب اِخبار و شهادت اعتماد مى كند ، آنها را همچون نقل هاى مُعَنْعَن مى انگارد كه يكايك افراد سلسله سند هم در آن شناخته شده و معتبرند (درست مانند نقل روايت هاى معتبر از معصومان عليهم السلام) .
سخن ما اين است كه با وجود فاصله زمانى بين شيخ طوسى و نجاشى و نيز بين راويان (در مواردى كه چنين فاصله اى هست) ، گفته بدون واسطه آنها درباره اين راويان ، وقتى سند نداشته باشد و بلكه به صورت نقل هم نباشد (مانند تعبير «روى» يا «قالوا» و مانند اينها) ، غير از اِعمال خبرويت و اجتهاد اينان درباره رجال ، محمل ديگرى ندارد .
3 . وجود عبارت هايى از مؤلّفان اين دوره . گذشته از آنچه گفته شد ، مطالعه كتاب هاى رجالى شيخ طوسى و نجاشى نيز اين برداشت را تقويت مى كند كه نويسندگان اين كتاب ها در مقام جرح و تعديل رجال ، به سان كارشناس و خبره عمل مى كنند ، نه اين كه صرفا ناقل گفته هاى ديگران باشند . اين معنا درباره شيخ طوسى واضح تر است . وى در اكثر قريب به اتّفاق توثيق ها و تعديل هاى خود ، بدون اين كه آنها را به كسى نسبت دهد ، عمل مى كند ؛ يعنى ظاهرا نظر خود را درباره آنها مى گويد . مثلاً يك مورد نادر ، احمد بن شبير برقى است كه شيخ طوسى تضعيف وى و پدرش را از ابن بابويه نقل مى كند . ۱ از اين مهم تر عبارتى است كه وى در ابتداى الفهرست آورده است و به خوبى نشان مى دهد كه اظهارنظرهاى رجالى خود را براساس مبناى كارشناسانه خويش ايراد مى كند ، نه اين كه خود را صرفا ناقل و راوى گفته هاى پيشينان تلقّى كند . عبارت او چنين است :
... فإذا ذكرت كلّ واحد من المصنفين وأصحاب الأصول فلا بدّ من أن اُشير إلى ما قيل فيه من التعديل والتجريح وهل يعول على روايته؟ أولا وأبين عن اعتقاده وهل هو موافق للحق أو هو مخالف له لأنّ كثيرا من مصنفي أصحابنا وأصحاب الأصول

1.رجال الطوسى ، ص۴۴۷ .

  • نام منبع :
    مباني حجيّت آراي رجالي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 44617
صفحه از 255
پرینت  ارسال به