57
مباني حجيّت آراي رجالي

تفصيل سخن گفتيم .
ثانيا آن سيره عقلايى اى كه بر اساس آن ، اِخبار ثقه بر حس نهاده مى شود ، نه حدس ، در جايى است كه قرائن و دلايلى بر حدسى بودن آنها نباشد . فاصله طولانىِ زمانى ، خود بهترين قرينه است كه شنونده ، توهّم ناظر بودن بر جريان و حسّى بودن را نكند ، و اگر بخواهد به صورت نقل ثقه از ثقه حسّى باشد ، نقل كننده يا بايد سلسله سند را ذكر كند يا مثلاً بگويد كه سلسله اسناد را حذف كرده است كه در اين صورت ، نقل او به دليل ارسال ، از حجّيت مى افتد . البتّه گوينده اين سخن ، همين حالت را درباره نقل روايات نمى پذيرد و مثلاً حجّيت اخبار كتب اربعه را به دليل اين كه از روى كتاب هاى معروف و مشهور بين اصحاب نقل شده ، قبول نمى كند . ۱
ثالثا وجود كتاب هاى رجالى فراوان در آن عصر و تلاش هاى دانشمندان رجال شناس در نقد رجال ـ به گونه اى كه از شيخ طوسى نقل شده است ـ هيچ دلالتى بر اين ندارند كه كار شيخ طوسى و نجاشى به عنوان رجالى ، فقط نقل و روايتِ گفته هاى ديگران بوده است . مگر وجود كتاب هاى متعدّد فقهى در عصر شيخ طوسى باعث مى شود كه بگوييم شيخ در فقه خود ، فقط به نقل آراى ديگران پرداخته است؟ وقتى توجّه كنيم كه نقد رجال يك فن و علم بوده ـ كه با توجّه به گفته هاى افراد و روايت هاى مختلف از معصومان عليهم السلامدرباره يك شخص شكل گرفته است ـ بالطبع تصديق خواهيم كرد كه توثيق ها و تضعيف هاى شيخ طوسى و نجاشى ، همراه با اِعمال نظر در جمع بين گفته هاى متفاوت و روايت هاى احتمالاً متعارض بوده است .
رابعا گفته نجاشى كه گاهى سخن خود را به «أصحاب الرجال» مستند مى كند ، نه تنها دليل بر نقلى بودن (نقل از حسّ) كار او به طور كلّى نيست ؛ بلكه همچنان كه

1.همان ، ص۸۷ به بعد (المقدمة الخامسة) .


مباني حجيّت آراي رجالي
56

ايشان سپس به رواج و رونق تأليف كتاب هاى فهرست مصنّفات و تراجم (شرح حال نگارى) در آن زمان اشاره مى كند و مى گويد تعداد اين كتاب ها از زمان حسن بن محبوب تا زمان شيخ طوسى تا يكصد و اندى رسيده است . سپس عبارتى را از كتاب عدّة الأصول شيخ طوسى در تأييد مى آورد :
ما دانشمندان خود را مى بينيم كه راويان اخبار را از هم جدا كرده اند و ثقه ها را توثيق و ضعفا را تضعيف كرده اند و بين كسانى كه بر خبر آنها اعتماد مى شود و كسانى كه اعتماد نمى شود ، تفاوت گذاشته اند . ممدوح را مدح و مذموم را ذم كرده اند و گفته اند : فلانى در حديث ، متّهم است ؛ فلانى دروغگوست ؛ فلانى مخلّط است (صحيح و سقيم را درهم مى آميزد) ؛ فلانى در مذهب و اعتقاد از مخالفان است ؛ فلانى واقفى و فلانى فَطَحى است ، و مانند اينها ، و به تصنيف كتاب ها پرداخته اند و برخى راويان را از مجموعه اخبارى كه روايت كرده اند ، استثنا كرده اند تا آن جا كه اگر كسى از آنها حديثى را انكار كند ، در اسناد آن خدشه مى كنند و او را در نقل ، تضعيف مى كنند . اين عادت دانشمندان ما از قديم الايّام تا به حال بوده كه هنوز هم ادامه دارد . ۱
او پس از اين ، به اين گفته نجاشى استدلال مى كند كه گاهى اوقات ، سخن خود را مستند به صاحبان رجال مى كند و مى گويد :
ذكره أصحاب الرجال . ۲
صاحبان رجال چنين گفته اند .
امّا اين سخنان ، تمام به نظر نمى آيد ؛ چرا كه اوّلاً با توجّه به آنچه گفتيم ، مستند بودن گفته هاى شيخ طوسى و نجاشى به حدس و اجتهاد خودشان يك احتمال نيست ، بلكه ظاهر آنها ـ اگر ادّعاى قطع نكنيم ـ چنين است . قبلاً در اين باره به

1.همان ، ص۴۲ .

2.همان جا .

  • نام منبع :
    مباني حجيّت آراي رجالي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 44569
صفحه از 255
پرینت  ارسال به