ثانيا خبرويت در رجال ، مانند هر علم ديگرى قابل درك است . مجتهد در فقه و احكام شرع ، ممكن است به رجالى به عنوان خبره و كارشناس در علم رجال مراجعه كند و از اين جهت ، سخن او را حجّت بداند ، چنان كه به قول لغوى ، نحوى و مانند آنها مراجعه مى كند . احتمال اين معنا هم در ردّ اين استدلال ، كافى است .
4 . حالت شك در اين كه اِخبار رجالى از روى حدس است يا حس . ۱ پاسخ اين دليل در نقد صاحب نظر پيش گفته گذشت .
حاصل سخن اين كه دوره سوم از مبانى رجالى را به شاخصيّت شيخ طوسى و نجاشى ، دوره پيدايى اجتهاد و خبرويت در رجال مى دانيم كه گاهى همراه با نقل شهادت و خبر از رجاليان پيشين هم بوده است.
4 . دوره نقل اجتهادهاى قدما و اجتهادهاى جديد
پذيرش اندكى مسامحه در تدوين و تقسيم دوره هاى تاريخى در همه علوم و از جمله علم رجال ، بويژه با عنايت به مبانى آن ، به نظر اجتناب ناپذير مى آيد . با اين فرض ، به نظر مى رسد بر اساس آثار موجود ، سرآغاز دوره چهارم از تاريخ مبانى رجالى شيعه از زمان سيّد احمد بن طاووس (م 673ق) باشد . ۲ از دوره سوم كه شاخص آن شيخ طوسى و نجاشى دانسته شده تا زمان اين عالم پُر آوازه و نوآور ، مدركى در دست نيست كه نشانى از تحوّل و تغيير عمده در رجال ، بلكه به طور كلّى ارزشيابى حديث به دست دهد .
آنچه از فاصله زمانى حدود دويست ساله بين شيخ طوسى (م 460ق) و ابن طاووس در دست داريم،يكى الفهرست منتجب الدين (م اواخر ق6ق)و ديگرى معالم العلماء و ابن شهرآشوب (م588ق) است كه هر دو به روش شيخ طوسى در