آن گاه مبناى خود را در عمل نكردن به روايات يكى از روايان چنين بيان مى كند :
امّا لضعفه أو لإختلاف الجماعة في توثيقه وضعفه أو لكونه مجهولاً عندي. ۱
او سه مبنا در ردّ روايت مطرح مى كند : 1 . ضعف راوى ، 2 . اختلاف جماعت (رجاليان) در توثيق و تضعيف ، 3 . مجهول بودن .
مراد علاّمه از تضعيف رجاليان متقدّم ، كشّى ، شيخ طوسى ، نجاشى و ابن غضائرى است ، و نيز روايت معتبرى كه بر ضعف راوى دلالت دارد.
مبانى رجالى علامه حلّى
بررسى تفصيلى كتاب رجال علاّمه ، مبانى او را در جرح و تعديل ، بهتر و بيشتر نشان مى دهد . در اين جا به برخى از مبانى رجالى ايشان ـ كه حاصل مطالعه همه كتاب است ـ ضمن چند مورد اشاره خواهيم داشت . بحث و بررسى درباره اين مبانى در بخش مربوط خواهد آمد :
1 . روايات معصومان عليهم السلام كه غالبا از رجال الكشى نقل مى شود . يك مبناى عمده در كار علاّمه حلّى ، توجّه به رواياتى است كه درباره راوى نقل مى شود . در اين جهت ، بيشترين استفاده از روايات كشّى صورت گرفته است . براى نمونه ، درباره ابراهيم بن محمّد هَمْدانى مى گويد :
كشّى در ضمن سندى ـ كه آن را در كتاب بزرگ [ رجالى خود ] آورده ام ـ از ابو محمّد رازى نقل مى كند كه من و احمد بن ابى عبد اللّه برقى در محلّه عسكر بوديم كه فرستاده اى از جانب ايشان (ظاهرا يكى از معصومان عليه السلام) بر ما وارد شد و گفت : ... و ابراهيم بن محمّد همدانى و ... ثقه اند ۲