65
مباني حجيّت آراي رجالي

ثقة نعتمد عليه .
ثقه است و بر او اعتماد مى كنيم.
سپس قول ابن غضائرى را درباره او مى آورد كه مى گويد :
ليس حديثه بالنقى ، يضطرب تارة ويصلح اُخرى ويروى عن الضعفا كثيرا ويجوز أن يخرّج شاهدا .
حديث او پيراسته نيست . گاهى مضطرب و گاهى درست است . از ضعفا زياد نقل مى كند و مى توان روايت او را به عنوان شاهد [ نه دليل ] آورد .
سپس مى گويد كه قوى تر نزد من ، پذيرش روايت اين شخص است ؛ چرا كه شيخ طوسى و نجاشى درباره او شهادت به وثاقت داده اند . ۱
البته توثيق شيخ طوسى را در اين جا نياورده است ، ولى ظاهرا منظور توثيقى است كه شيخ درباره او در الفهرست آورده است . ۲ همچنين سخن ابن غضائرى را منافى با وثاقت او نمى داند ؛ بلكه ناظر به احاديث موجود از وى تلقّى مى كند . از همين روست كه به نقل از كشّى از محمّد بن مسعود مى آورد كه اسماعيل بن مهران ، گرچه متّهم به غلو شده ، ولى اين اتّهام درست نيست و او ثقه ، نيك و فاضل است . ۳
در باره ابان بن ابى عياش ، پس از نقل تضعيف شديد اللحن ابن غضائرى ، مدح على بن احمد عقيقى را درباره او مى آورد كه گفته است : مردى متعبّد و نورانى بوده است . آن گاه با وجود نقل سخن شيخ طوسى در تضعيف او ـ كه به تضعيف ابن غضائرى افزوده مى شود ـ در نهايت نظر به توقّف در روايات او مى دهد .همان ، ص206 .
درباره داوود بن كثير رقّى ، ابتدا توثيق شيخ طوسى را مى آورد . سپس دو روايت در مدح او نقل مى كند . آن گاه به نقل از كشّى ـ كه خود ناقل روايت هاى مدح

1.رجال العلاّمة الحلّى ، ص۸ .

2.الفهرست ، ص۱۱ .

3.رجال العلاّمة الحلّى ، ص۹ .


مباني حجيّت آراي رجالي
64

مى كند : «او (حمران) از شيعيان ما در دنيا و آخرت است» . ۱
جالب است كه در اين روايت ها ، برخلاف نمونه هاى گذشته ، از راستگويى يا وثاقت راوى سخنى به ميان نمى آورد ؛ بلكه فقط مدح اوست به اين كه شيعه يا مؤمن بوده است ؛ ولى ظاهرا علامه حلّى همين را در اعتماد بر او مبنا قرار مى دهد .
علاّمه ، در رواياتى كه به عنوان مدح كسى وارد شده ، گاهى به اين نكته توجّه مى دهد كه مدح ، چون به نقل از خود راوى بوده ، مفيد حجّيت نيست و از قبيلِ شهادت بر نفس مى شود . اين نكته را در مورد عبد اللّه بن ميمون آورده است ، هر چند مى گويد كه با اعتماد بر توثيق نجاشى ، او را معتبر مى داند . ۲
2 . مبناى عمده ديگر علاّمه حلّى ، گفته هاى رجاليان پيش از اوست . نجاشى ، شيخ طوسى و ابن غضائرى ، كسانى هستند كه بيشترين نقل از آنها ديده مى شود . نقل از كشّى و برخى از رجاليان متقدّم ديگرى هم كه كشّى از آنها نقل مى كند و گاهى نقل از على بن احمد عقيقى (زنده در 298ق) ۳ ـ كه ظاهرا كتاب رجال او را در دست داشته ـ نيز در رجال العلامة الحلّى به چشم مى خورد .
وى قول هر يك از اينها را در توثيق و جرح افراد ، در صورتى كه معارضى از همين اقوال يا روايات نداشته باشد ، مى پذيرد . درصورت تعارض نيز ابتدا تلاش مى كند با جمع عرفى بين اقوال ، تعارض را از ميان بردارد و مثلاً توجّه دهد كه جرح مربوط به فساد مذهب است و تعديل ، مربوط به راستگويى در نقل روايت ؛ امّا در صورتى كه سخن ها قابل جمع نباشند ، در آن جا توقّف مى كند و نتيجه ، عدم اعتماد بر شخص مورد بحث خواهد بود . در اين جا نمونه هايى از اين تلاش ها مى آيد . وى درباره اسماعيل بن مهران ، ابتدا قول نجاشى را نقل مى كند كه مى گويد :

1.همان ، ص۶۳ .

2.همان ، ص۱۰۸ .

3.ر .ك : الفهرست ، الطوسى ، ص۹۷ و پاورقى آن از علاّمه سيّد محمّدصادق آل بحرالعلوم .

  • نام منبع :
    مباني حجيّت آراي رجالي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 44622
صفحه از 255
پرینت  ارسال به