67
مباني حجيّت آراي رجالي

معروف بودن او نزد رجاليان از يك سو ، و عدم نقل جرح و مذمّتى درباره او از سوى ديگر ، به مقبول بودن و حجّت بودن روايت وى (در صورت نداشتن معارض) حكم مى دهد . او در شرح حال احمد بن اسماعيل بن سمكة بن عبد اللّه ، ضمن عباراتى كه به شيوه معمول خود از نجاشى گرفته ، ۱ مى گويد :
از اهل فضل و ادب و دانش بوده و ابوالفضل محمّد بن حسين بن عميد ، نزد او به قرائت ، شاگردى كرده است . كتاب هايى چند دارد كه مانند آنها تأليف نشده است . [ پدر ] اسماعيل بن عبد اللّه از اصحاب محمّد بن ابى عبد اللّه برقى بوده و نزد او دانش آموخته است . از كتاب هاى او كتاب عبّاسى را مى توان نام بُرد كه كتاب بزرگى در حدود ده هزار ورقه مى شود و در تاريخ خلفا و عبّاسيان نوشته شده و مانند ندارد . اينها خلاصه چيزى است كه درباره اين شخص به دست رسيده است و هيچ يك از علماى ما در وثاقت او سخن نگفته اند ، چنان كه جرح و نكته منفى اى هم درباره او روايت نشده است . بنا بر اين ، قبول روايت او در صورتى كه معارضى نداشته باشد ، صحيح به نظر مى رسد . ۲
اين مبنا ، با مقدّماتى كه آمد ، غير از مبناى ساده «أصالة العدالة» است كه احيانا به برخى از قدما هم نسبت مى دهند . در اين مبنا در واقع ، شهرت داشتن و معروف بودن شخص در نزد آشنايان با رجال ، تراجم و سند احاديث ، نقش مهمّى دارد . اگر چنين شهرتى نباشد ، به صِرف در دست نبودن جرحى درباره شخص ، نمى توان به عدالت يا وثاقت او حكم داد . يك شاهد براى اين كه مبناى علامه حلّى در اين موارد ، همان اصالة العداله نيست ، سخنى است كه در باره برخى از راويان ديگر دارد . وى درباره حسن بن سيف بن سليمان تمّار ،

1.البته گاهى تفاوت هايى هم با متن موجود از رجال النجاشى دارد . از جمله در همين جا . (ر .ك : رجال النجاشى ، ص۹۷)

2.رجال العلاّمة ، ص۱۶ .


مباني حجيّت آراي رجالي
66

است ـ آورده كه غاليان ، او را از اركان خود مى دانند ، ولى از بزرگان اصحاب درباره او جرحى نشنيده است .
آن گاه تضعيف نجاشى را مى آورد و از احمد بن عبد الواحد نقل مى كند كه به ندرت از او روايت درستى ديده است . همچنين تضعيف ابن غضائرى را هم نقل مى كند . ۱ امّا با وجود اين وضعيت ، با توجّه به قول شيخ طوسى و كشّى ، قبول روايت او را قوى تر قلمداد مى كند . ۲ سپس روايت ديگرى هم در مدح او ، ظاهرا به عنوان مؤيّد ، مى آورد . ۳
به نظر مى رسد دليل مقدّم كردن قول شيخ طوسى بر قول كسانى كه تضعيف كرده اند ، اين باشد كه قول شيخ را تعبّدا از باب شهادت يا خبرويت مى پذيرد ؛ امّا قول تضعيف كننده ها را با توجّه به نظرى كه به غالى بودن اين شخص ، يا روايت كردن غاليان از او و يا نادرست دانستن متون روايى او داشته اند ، به عنوان نظرى كه مدرك آن براى ما روشن است (و به نظر مرحوم علاّمه در جرح ، تمام نيست) ، رد مى كند . اين رد ، وقتى تقويت مى شود كه قول كشّى مبنى بر عدم سماع جرح و طعنى درباره او را هم اضافه كنيم .
بدين ترتيب ، علاّمه به عنوان يك مجتهد و خبره رجالى ، قول برخى از خبرگان پيش از خود را با توجّه به مدارك موجود ، به نظر خودش رد مى كند . از اين نمونه كارهاى اجتهادى كه بر مبناى سبُك و سنگين كردن اقوال پيشينيان صورت مى گيرد ، در كار علامه حلّى فراوان است . ۴
3 . وثاقت اشخاص مشهور . يك از مبانى رجالى علامه حلّى كه از برخى سخنان او در خلاصة الأقوال به دست مى آيد ، اين است كه با احراز شهرت شخص و

1.همان جا .

2.همان ، ص۶۷ .

3.ر . ك : همان ، ص۲۲۱ ، ۲۲۷ ، ۲۵۱ ، ۲۵۹ و ۲۶۴ .

  • نام منبع :
    مباني حجيّت آراي رجالي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 44564
صفحه از 255
پرینت  ارسال به