89
مباني حجيّت آراي رجالي

دلالتى ندارد . آنچه او مى گويد ، اين است كه در كتاب ، آثار صحيح به گونه اى كه نياز به دانش دين را بر آورده سازد ، وجود دارد و اين غير از آن ادّعاست . امّا اين كه معيارى براى تمييز صحيح از غير صحيح ارائه نداده ، دليل نمى شود كه اين ادّعا را به او نسبت دهيم ؛ چرا كه معيارهاى تمييز صحيح از غيرصحيح ، چه به اصطلاح قدما و چه به اصطلاح متأخّران ، امرى است كه هر خواننده و استفاده كننده اى از كتاب بايد در جاى خود فراگيرد . اصولاً لازمه استفاده از هر كتاب علمى ، طى كردن برخى مراحل علمى است تا بتوان بهره لازم را بُرد . بنا بر اين ، كلينى به عنوان محدّث و حتى مفتى ، دليلى ندارد كه در كتاب خود ، معيارهاى تمييز حديث صحيح از غيرصحيح را هم ذكر كند ، هرچند در كنار برخى احاديثى كه به نظر او حجّت اند ، يك يا چند حديث غير حجّت در نظر خود را هم به عنوان مؤيّد بياورد و يا اين كه به جهت اثبات نكته اى ، چند حديثى را كه هر يك به تنهايى حجّت نيست ، بياورد .
ثانيا توصيفات مؤلّف ، بر اين كه همه روايات كتاب از نظر او صحيح و معتبرند، هيچ دلالتى ندارد ؛ چرا كه مى توان كتابى را در هر علمى كافى و شافى و جامع دانست ، در حالى كه در آن احتمالاً مطالب نادرست هم وجود دارد . همين كه بتوان از كتاب استفاده هاى فراوان بُرد ، براى توصيف عرفى به چنين صفاتى كافى است . ۱
ثالثا مراد از اين كه كتاب ، حيرت مخاطب را برطرف مى كند ، اين نيست كه الزاما همه روايات آن معتبر است . همين كه روايات را همراه با اسناد آنها آورده و براى موارد تعارض هم مخاطب را به برخى روايات مربوط به حلّ تعارض ارجاع داده ، ۲ به علاوه قرائن مختلفى كه مى توان در ابواب مختلف به دست آورد ، كافى است تا رفع حيرت شود . تأييد اين مطلب را مى توان از روى تعابيرى كه كلينى براى

1.بحوث فى فقه الرجال ، ص۱۵۱ .

2.فاعلم يا أخى أرشدك اللّه إنّه لا يسع أحدا تمييز شيء مما اختلف الرواية فيه عن العلماء عليهم السلام برأيه الاّ على ما اطلقه العالم عليه السلام بقوله «أعرضوها على كتاب اللّه فما وافي كتاب اللّه ـ عزّ وجلّ ـ فخذوه ...» وقوله عليه السلام : «دعوا ما وافق القوم ...» . (الكافى ، ج۱ ، ص۸)


مباني حجيّت آراي رجالي
88

از صحيح بازشناسى شود . از سوى ديگر ، اصطلاح رجالى متأخّران در صحيح كه در آن زمان مرسوم نبوده ، مراد نيست ؛ بلكه مراد او اين است كه همه اخبار الكافى صحيح به معناى اصطلاحى قدماست ؛ يعنى صدور آن از معصوم عليه السلام به قرائن قطعى يا تواتر ، ثابت شده است .
ثانيا توصيف هايى كه براى كتاب خود مى آورد ، مستلزم ثبوت احاديث آن است .
ثالثا مى گويد كتاب را براى از ميان بردن حيرت كسى كه از او اين تأليف را خواسته ، نوشته است . اگر صحيح و غيرصحيح در كتاب او باشد ، حيرت او از ميان نخواهد رفت .
رابعا مى گويد در خيرخواهى كم نگذاشته است . پس لابد به اين كه در كتاب ، هم احاديث صحيح و هم ضعيف را بياورد ، راضى نشده است . ۱
حاجى نورى براى تكميل اين استدلال مى گويد : صريح سخنان كلينى اين است كه پس از فراغت از اصل تأليف ، اين استدلال ايراد شده و در خطبه كتاب ، آمده است . پس اين احتمال كه بگوييم اين سخنان را در اوّل كتاب ، قبل از تأليف گفته و سپس از التزام بدان در سراسر كتاب بازمانده است ، مردود مى شود .مستدرك الوسائل ، ج3 ، ص535 . برخى ديگر براى ردّ اين احتمال به تعبير «وقد يسّر اللّه تأليف ما سألت» و «ووسّعنا قليلاً كتاب الحجة» در سخنان پيش گفته كلينى اشاره كرده اند .
به هر حال ، استشهاد فوق ـ چنان كه برخى صاحب نظران نگاشته اند ـ تمام نيست ؛ ۲ چرا كه أوّلاً سخن كلينى بر اين كه همه روايات الكافى صحيح است ، هيچ

1.وسائل الشيعة ، ج۲۰ ، ص۶۴ . البته در اين توجيهات ، صاحب وسائل مى كوشد تا قطعى الصدور بودن روايات الكافى را در باور كلينى اثبات كند ؛ ولى از آن جا كه سخنان وى را از باب شهادت وى مى داند ، حدّاكثر مى توان ادّعاى وثوق از قول او كرد ، چنان كه از مرحوم نورى هم نقل كرديم .

2.معجم رجال الحديث ، ج۱ ، ص۸۹ به بعد ؛ بحوث فى فقه الرجال ، ص۱۵۰ ـ ۱۵۲ .

  • نام منبع :
    مباني حجيّت آراي رجالي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 44553
صفحه از 255
پرینت  ارسال به