۸۳۲.محمد بن حسن روايت كرده است از سهل بن زياد، از محمد بن على و عبيداللّه بن مرزبان، از ابن سِنان كه گفت: داخل شدم بر ابوالحسن حضرت امام موسى كاظم عليه السلام ، يك سال پيش از آن كه به جانب عراق رود و پسرش على بن موسى الرّضا عليه السلام در پيش روى آن حضرت نشسته بود. پس به من نظر كرد و فرمود كه: «اى محمد، زود باشد كه در اين سال حركتى واقع شود، پس براى آن جزع مكن».
محمد مى گويد كه: عرض كردم كه: چه واقع شد؟ فداى تو گردم، كه آنچه ذكر فرمودى، مرا مضطرب گردانيد. فرمود كه:«مى روم به سوى اين جبّار متكبّرِ (يعنى: مهدى عبّاسى) امّا بدان كه بدى از او نسبت به من به ظهور نمى رسد، و نه از كسى كه بعد از او خواهد بود» (يعنى: هادى، پسر آن ملعون) .
محمد مى گويد كه: عرض كردم: فداى تو گردم، بعد از آن، چه خواهد بود؟ فرمود كه: «خدا ستم كاران را گمراه مى گرداند و به خود وا مى گذارد، و خدا آنچه خواهد، به فعل مى آورد».
محمد مى گويد كه: عرض كردم: مراد از اين، چيست؟ فداى تو گردم، فرمود كه: «هر كه بر اين پسرم، ستم كند و حقّ او را ناقص گرداند، و امامت او را بعد از من انكار كند، چون كسى خواهد بود كه بر على بن ابى طالب عليه السلام ستم كرده، و حقّ او را ناقص گردانيده، و امامت او را بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله انكار كرده».
محمد مى گويد كه: عرض كردم: به خدا سوگند، كه اگر خدا طول عمرى به من كرامت كند، حقّ او را برايش تسليم مى نمايم، و براى او به امامتش اقرار مى كنم. حضرت فرمود كه: «راست مى گويى اى محمد، خدا عمر تو را دراز خواهد كرد، و حقّ او را از برايش تسليم مى نمايى، و براى او به امامتش اقرار مى كنى، و اقرار مى كنى به امامت آن كه بعد از او خواهد بود».
محمد مى گويد كه: عرض كردم كه: كيست آن كه بعد از او خواهد بود؟ فرمود: «پسرش محمد» عرض كردم كه: به او راضى و در مقام تسليم .