74. باب در بيان اشاره و نصّ بر ابوالحسن ثالث حضرت امام على نقى عليه السلام
۸۴۷.على بن ابراهيم، از پدرش، از اسماعيل بن مهران روايت كرده است كه گفت: چون امام محمد تقى عليه السلام از مدينه به سوى بغداد بيرون مى رفت، و در نوبت اوّل از دو سفر خويش كه به جانب بغداد تشريف برد، در هنگامى كه بيرون مى رفت، به خدمت آن حضرت عرض كردم كه: فداى تو گردم، من در اين سفر بر تو مى ترسم، پس بفرما كه امر امامت بعد از تو با كيست؟ حضرت رو به من كرد، در حالى كه خندان بود و فرمود كه:«اين سفر، چنان نيست كه تو گمان كرده اى، و در اين سال، آسيبى به من نمى رسد».
و چون در دفعه دويم آن حضرت را بيرون بردند كه به نزد معتصم برند، به خدمتش رفتم و عرض كردم: فداى تو گردم، تو بيرون مى روى، بفرما كه اين امر بعد از تو با كه خواهد بود؟ حضرت آن قدر گريست كه ريش مباركش تر شد، بعد از آن، به جانب من التفات نمود، و فرمود كه: «در اين دفعه، بر من ترس كشتن هست، و امر امامت بعد از من، با پسرم على نقى است».