157
تحفة الأولياء ج2

۸۸۰.على بن محمد، از جعفر بن محمد كوفى، از جعفر بن محمد مكفوف، از عمرو اهوازى روايت كرده است كهتا آخر آنچه در باب پيش از اين باب گذشت، وليكن در آنجا در آخر حديث، بعد از من بود، و در اينجا نيست. ۱

۸۸۱.محمد بن يحيى، از حسن بن على نيشابورى، از ابراهيم بن محمد بن عبداللّه بن موسى بن جعفر، از ابونصر (يعنى: خادم) روايت كرده است كهآن حضرت عليه السلام را ديده.

۸۸۲.على بن محمد، از محمد و حسن - پسران على بن ابراهيم - روايت كرده است كهدر سال دويست و هفتاد و نه، او را حديث كردند از محمد بن عبدالرحمان عبدى، از ضَوء بن على عِجلى، از مردى از اهل فارس، او را نام برد كه امام حسن عسكرى عليه السلام حضرت صاحب عليه السلام را به او نمود (چنانچه در باب پيش از اين گذشت).

۸۸۳.على بن محمد، از ابو احمد بن راشد، از بعضى از اهل مدائن روايت كرده است كهبه حجّ رفتم با رفيقى كه داشتم، پس آمديم تا به موقف عرفات، ناگاه ديديم كه جوانى نشسته، و زير جامه اى پوشيده و ردائى به دوش افكنده، و كفش زردى در پاى هاى او بود. و من آن زير جامه و رداء را به صد و پنجاه دينار شرعى قيمت كردم و نشانه سفر بر او ظاهر نبود. سائلى به ما نزديك شد و ما او را ردّ كرديم، به آن جوان نزديك شد و از او سؤال كرد. آن جوان چيزى را از زمين برداشت و به سائل داد. سائل او را دعا كرد و در دعا، نهايت جدّ و جهد به عمل آورد و طول داد. پس آن جوان برخاست و از ما پنهان شد. ما به نزديك آن سائل رفتيم و به او گفتيم كه: واى بر تو، چه چيز به تو عطا كرد؟ سائل پارچه طلاى دندانه دار ناهموار را كه مانند سنگريزه بود، به ما نمود، و ما آن را بيست مثقال تخمين كرديم.
بعد از آن، من به رفيق خود گفتم كه: آقاى ما در نزد ما است و ما نمى دانيم. پس ما در طلب آن حضرت رفتيم و همه موقف را گشتيم، و بر او قدرت نيافتيم و او را نديديم و از آنها كه در حوالى آن حضرت بودند، از اهل مكه و مدينه سؤال كرديم، گفتند: جوانى است علوى كه در هر سال پياده حجّ مى كند.

1.ابومحمد را به من نشان داد و فرمود: اين صاحب شما است.


تحفة الأولياء ج2
156

۸۸۰.عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْكُوفِيِّ ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمَكْفُوفِ ، عَنْ عَمْرٍو الْأَهْوَازِيِّ ، قَالَ :أَرَانِيهِ أَبُو مُحَمَّدٍ عليه السلام ، وَ قَالَ : «هذَا صَاحِبُكُمْ» .

۸۸۱.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ النَّيْسَابُورِيِّ ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللّهِ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ، عَنْ أَبِي نَصْرٍ ظَرِيفٍ الْخَادِمِأَنَّهُ رَآهُ .

۸۸۲.عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنْ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ ابْنَيْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ ، أَنَّهُمَا حَدَّثَاهُ فِي سَنَةِ تِسْعٍ وَ سَبْعِينَ وَ مِائَتَيْنِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمنِ الْعَبْدِيِّ ، عَنْ ضَوْءِ بْنِ عَلِيٍّ الْعِجْلِيِّ ، عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ فَارِسَ سَمَّاهُ ،أَنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ أَرَاهُ إِيَّاهُ .

۸۸۳.عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنْ أَبِي أَحْمَدَ بْنِ رَاشِدٍ ، عَنْ بَعْضِ أَهْلِ الْمَدَائِنِ ، قَالَ :كُنْتُ حَاجّاً مَعَ رَفِيقٍ لِي ، فَوَافَيْنَا إِلَى الْمَوْقِفِ ، فَإِذَا شَابٌّ قَاعِدٌ ، عَلَيْهِ إِزَارٌ وَ رِدَاءٌ ، وَ فِي رِجْلَيْهِ نَعْلٌ صَفْرَاءُ ـ قَوَّمْتُ الْاءِزَارَ وَ الرِّدَاءَ بِمِائَةٍ وَ خَمْسِينَ دِينَاراً ـ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ أَثَرُ السَّفَرِ ؛ فَدَنَا مِنَّا سَائِلٌ ، فَرَدَدْنَاهُ ، فَدَنَا مِنَ الشَّابِّ ، فَسَأَلَهُ ، فَحَمَلَ شَيْئاً مِنَ الْأَرْضِ وَ نَاوَلَهُ ، فَدَعَا لَهُ السَّائِلُ ، وَ اجْتَهَدَ فِي الدُّعَاءِ وَ أَطَالَ ، فَقَامَ الشَّابُّ وَ غَابَ عَنَّا .
فَدَنَوْنَا مِنَ السَّائِلِ ، فَقُلْنَا لَهُ : وَيْحَكَ ، مَا أَعْطَاكَ ؟ فَأَرَانَا حَصَاةَ ذَهَبٍ مُضَرَّسَةً ـ قَدَّرْنَاهَا عِشْرِينَ مِثْقَالاً ـ فَقُلْتُ لِصَاحِبِي : مَوْلَانَا عِنْدَنَا وَ نَحْنُ لَا نَدْرِي .
ثُمَّ ذَهَبْنَا فِي طَلَبِهِ ، فَدُرْنَا الْمَوْقِفَ كُلَّهُ ، فَلَمْ نَقْدِرْ عَلَيْهِ ، فَسَأَلْنَا مَنْ كَانَ حَوْلَهُ مِنْ أَهْلِ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ ، فَقَالُوا : شَابٌّ عَلَوِيٌّ يَحُجُّ فِي كُلِّ سَنَةٍ مَاشِياً .

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 128602
صفحه از 856
پرینت  ارسال به