277
تحفة الأولياء ج2

۹۴۵.حسين بن محمد، از معلّى بن محمد، از حسن بن على خزّاز، از عبدالكريم بن عَمرو خَثعمى، از فُضيل بن يسار، از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه گفت: به آن حضرت عرض كردم كه: آيا اين امر را وقت معينى هست؟ سه مرتبه فرمود كه:«وقت گويان، دروغ گفتند. به درستى كه موسى بن عمران عليه السلام چون بيرون رفت كه بر پروردگار خويش وارد شود، بنى اسرائيل را سى روز وعده داد و چون خدا او را بر سى روز، ده روز زياد كرد، قومش گفتند كه: موسى با ما خُلف وعده نمود. پس، كردند آنچه كردند. و چون ما شما را حديثى بگوييم و آن امر بر طريقه اى كه شما را حديث كرده ايم واقع شود، بگوييد كه خدا راست فرمود، و چون شما را خبرى دهيم، و بر خلاف آنچه شما را به آن حديث نموده ايم واقع شود، بگوييد كه خدا راست فرمود تا دو مرتبه شما را مزد دهد».

۹۴۶.محمد بن يحيى و احمد بن ادريس، از محمد بن احمد، از سيّارى، از حسن بن على بن يقطين، از برادرش حسين، از پدرش على بن يقطين روايت كرده است كه گفت: امام موسى كاظم عليه السلام به من فرمود كه:«مدت دويست سال، شيعيان ما به آرزوها پرورش مى يابند». راوى مى گويد كه: يقطين به پسر خود على بن يقطين گفت كه: چيست حال ما كه گفته شد براى ما، و تحقق به هم رسانيد، و براى شما گفته شد و تحقق نيافت (حاصل مراد، آن كه يقطين كه از پيروان بنى عباس بود، به پسرش على كه از خواصّ اصحاب حضرت امام موسى كاظم عليه السلام بود، بحث كرد كه چرا آنچه در باب دولت ما مذكور شد، به ظهور پيوست و بدا در آن اتفاق نيفتاد، و آنچه در باب دولت شما مذكور شد، به ظهور نپيوست و در آن بدا اتفاق افتاد؟). راوى مى گويد كه: على به پدر خويش گفت: به درستى كه آنچه براى ما و شما گفته شد، از يك جا بيرون آمد؛ غير از آن كه امر شما هنگامش رسيده بود. پس خالص آن به شما عطا شد؛ چنانچه براى شما گفته شده بود. و هنگام امر ما نرسيده بود، پس ما را به آرزوها مشغول ساختند. و اگر به ما مى گفتند كه اين امر نمى باشد تا دويست سال يا سيصد سال، دل ها قساوت به هم مى رسانيد، و هر آينه همه يا بيشتر مردمان از دين اسلام بر مى گشتند، وليكن گفتند كه: اين امر چه سريع و چه نزديك است، به جهت جمع شدن دل هاى مردم و نزديك ساختن فَرج و رفتن غم و اندوه.

۹۴۷.حسين بن محمد، از جعفر بن محمد، از قاسم بن اسماعيل انبارى، از حسن بن على، از ابراهيم بن مِهزم، از پدرش، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه گفت: در نزد آن حضرت پادشاهان آل فلان (يعنى بنى عباس) را ذكر نموديم، فرمود:«جز اين نيست كه مردم به جهت شتابيدن خويش، هلاك شدند. به درستى كه خدا به جهت شتاب بندگان، شتاب نمى فرمايد؛ زيرا كه اين امر را نهايتى است كه به آن نهايت بايد برسد. پس اگر به آن نهايت برسند، پيشى نگيرند بر آن، ساعتى، و از پس نيايند از آن، ساعتى» (كه آن اجل، به هيچ وجه متقدّم و متأخّر نشود).


تحفة الأولياء ج2
276

۹۴۵.الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْخَزَّازِ ، عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِيِّ ، عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام ، قَالَ :قُلْتُ : لِهذَا الْأَمْرِ وَقْتٌ ؟ فَقَالَ : «كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ ، كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ ، كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ ؛ إِنَّ مُوسى عليه السلام لَمَّا خَرَجَ وَافِداً إِلى رَبِّهِ ، وَاعَدَهُمْ ثَـلَاثِينَ يَوْماً ، فَلَمَّا زَادَهُ اللّهُ عَلَى الثَّـلَاثِينَ عَشْراً ، قَالَ قَوْمُهُ : قَدْ أَخْلَفَنَا مُوسى ، فَصَنَعُوا مَا صَنَعُوا ؛ فَإِذَا حَدَّثْنَاكُمُ الْحَدِيثَ فَجَاءَ عَلى مَا حَدَّثْنَاكُمْ بِهِ ، فَقُولُوا : صَدَقَ اللّهُ ؛ وَ إِذَا حَدَّثْنَاكُمُ الْحَدِيثَ فَجَاءَ عَلى خِـلَافِ مَا حَدَّثْنَاكُمْ بِهِ ، فَقُولُوا : صَدَقَ اللّهُ ؛ تُؤْجَرُوا مَرَّتَيْنِ» .

۹۴۶.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ ، عَنِ السَّيَّارِيِّ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ ، عَنْ أَخِيهِ الْحُسَيْنِ ، عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ ، قَالَ :قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ عليه السلام : «الشِّيعَةُ تُرَبّى بِالْأَمَانِيِّ مُنْذُ مِائَتَيْ سَنَةٍ».
قَالَ : وَ قَالَ يَقْطِينٌ لِابْنِهِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ : مَا بَالُنَا قِيلَ لَنَا فَكَانَ ، وَ قِيلَ لَكُمْ فَلَمْ يَكُنْ ؟ قَالَ : فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ : إِنَّ الَّذِي قِيلَ لَنَا وَ لَكُمْ كَانَ مِنْ مَخْرَجٍ وَاحِدٍ، غَيْرَ أَنَّ أَمْرَكُمْ حَضَرَ ، فَأُعْطِيتُمْ مَحْضَهُ ، فَكَانَ كَمَا قِيلَ لَكُمْ ، وَ أَنَّ أَمْرَنَا لَمْ يَحْضُرْ ، فَعُلِّلْنَا بِالْأَمَانِيِّ ، فَلَوْ قِيلَ لَنَا : إِنَّ هذَا الْأَمْرَ لَا يَكُونُ إِلَا إِلى مِائَتَيْ سَنَةٍ أَوْ ثَـلَاثِمِائَةِ سَنَةٍ ، لَقَسَتِ الْقُلُوبُ ، وَ لَرَجَعَ عَامَّةُ النَّاسِ عَنِ الْاءِسْـلَامِ ، وَ لكِنْ قَالُوا : مَا أَسْرَعَهُ! وَ مَا أَقْرَبَهُ! ؛ تَأَلُّفاً لِقُلُوبِ النَّاسِ ، وَ تَقْرِيباً لِلْفَرَجِ .

۹۴۷.الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْأَنْبَارِيِّ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مِهْزَمٍ ، عَنْ أَبِيهِ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، قَالَ :ذَكَرْنَا عِنْدَهُ مُلُوكَ آلِ فُـلَانٍ ، فَقَالَ : «إِنَّمَا هَلَكَ النَّاسُ مِنِ اسْتِعْجَالِهِمْ لِهذَا الْأَمْرِ ؛ إِنَّ اللّهَ لَا يَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ ؛ إِنَّ لِهذَا الْأَمْرِ غَايَةً يَنْتَهِي إِلَيْهَا ، فَلَوْ قَدْ بَلَغُوهَا لَمْ يَسْتَقْدِمُوا سَاعَةً ، وَ لَمْ يَسْتَأْخِرُوا» .

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 128441
صفحه از 856
پرینت  ارسال به