۹۵۰.محمد بن يحيى و حسين بن محمد، از جعفر بن محمد، از حسن بن محمد صيرفى، از جعفر بن محمد صيقل، از منصور روايت كرده اند كه گفت: امام جعفر صادق عليه السلام به من فرمود كه:اى منصور، به درستى كه اين امر نمى آيد شما را مگر بعد از نوميدى. و به خدا سوگند كه، نمى آيد شما را تا از هم جدا شويد. و به خدا سوگند كه، نمى آيد شما را تا آزموده شويد. و به خدا سوگند كه، نمى آيد شما را تا ظاهر شود بدبختى آن كه بدبخت باشد و ظاهر شود نيك بختى آن كه نيك بخت است».
۹۵۱.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند، از احمد بن محمد، از مُعمّر بن خلّاد كه گفت: شنيدم از امام موسى كاظم عليه السلام كه مى فرمود:«الم * أ حَسِبَ النّاسُ أنْ يُتْرَكُوا أنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ»۱ ، يعنى: منم آن خدا كه همه چيز را مى دانم، و چيزى بر من پوشيده و پنهان نيست. آيا مردمان پنداشتند كه وا گذاشته مى شوند به آن كه بگويند كه ايمان آورديم (يعنى: مى پندارند كه به مجرد اين قول، دست از ايشان بر مى داريم) و حال آن كه ايشان آزموده نشوند و مبتلا نگردند» . بعد از آن، به من فرمود كه: «فتنه چيست؟» عرض كردم كه: فداى تو گردم، آنچه در نزد ما است، آن است كه فتنه در دين، مراد است. ۲ پس حضرت فرمود كه: «آزموده مى شوند؛ چنانچه طلا آزموده مى شود». بعد از آن فرمود كه: «صاف و خالص مى شوند؛ چنانچه طلا خالص مى شود».
۹۵۲.على بن ابراهيم، از محمد بن عيسى،از يونس، از سليمان بن صالح روايت كرده و آن را مرفوع ساخته، از امام محمد باقر عليه السلام و گفت كه: آن حضرت فرمود كه:«اين حديث شما، دل هاى مردان از آن درهم گرفته شود، و نفرت به هم رساند. پس هركه به آن اقرار كند، بيشتر به او بگوييد، و هركه آن را انكار كند، او را واگذاريد. به درستى كه چاره اى نيست از اين كه فتنه حادث شود، كه هر دوست باطنى و صاحب سرّ در آن بلغزد تا به مرتبه اى كه آن كه مو را مى شكافد و به دو حصه مى كند، در آن بلغزد، تا كسى باقى نماند مگر ما و شيعيان ما».