311
تحفة الأولياء ج2

90. باب در بيان آن كه امام در چه زمان مى داند كه امر امامت به سوى او منتقل گرديده

۹۸۹.احمد بن ادريس، از محمد بن عبدالجبّار ، از صفوان يحيى، از ابى جرير قمّى روايت كرده است كه گفت:به خدمت امام رضا عليه السلام عرض كردم كه: فداى تو گردم، تو خود دانسته اى كه من از غير پدرت بريده شده بودم، و رو به سوى او داشتم، بعد از آن به سوى تو منقطع شده ام، و با تو چنانم كه با او بودم. و از براى آن حضرت، سوگند ياد نمودم به حق رسول خدا و حق هر يك از ائمه، تا به خود آن حضرت رسيدم، به اين كه آنچه مرا به آن خبر مى دهى، از من به سوى يكى از مردمان بيرون نمى رود (و بروز نخواهد كرد)، و او را از حال پدرش سؤال كردم كه: آيا آن حضرت زنده است يا مرده؟ فرمود: «به خدا سوگند، كه مُرد».
عرض كردم كه: فداى تو گردم، شيعيان تو روايت مى كنند كه در او، خصلت چهار پيغمبر است. فرمود: «سوگند به آن خدايى كه هيچ خدايى نيست مگر او، كه هلاك شد».
عرض كردم كه: هلاكت، غيبت يا هلاكت مردن؟ فرمود: «هلاكت مردن». عرض كردم كه: شايد تو از من تقيه كنى؟ فرمود: «سبحان اللّه !». عرض كردم كه: به تو وصيت فرمود؟ فرمود: «آرى». عرض كردم كه: در آن، كسى را با تو شريك ساخت؟ فرمود: «نه». عرض كردم كه: از برادرانت كسى هست كه بر تو امام باشد؟ فرمود: «نه». عرض كردم: پس تو امامى (كه امامت مخصوص تو است)؟ فرمود: «آرى».

۹۹۰.حسين بن محمد، از مُعلّى بن محمد، از على بن اسباط روايت كرده است كه گفت: به خدمت امام رضا عليه السلام عرض كردم كه: مردى برادرت ابراهيم را گول زده، و براى او ذكر كرده كه پدرت در حيات است، و ذكر كرده كه تو مى دانى از اين، آنچه را كه او نمى داند.
حضرت فرمود:
«سبحان اللّه ! رسول خدا صلى الله عليه و آله مى ميرد و موسى عليه السلام نمى ميرد. به خدا سوگند، كه موسى از دنيا در گذشت، چنانچه رسول خدا صلى الله عليه و آله در گذشت، وليكن خداى تبارك و تعالى، هميشه از آن روزى كه روح پيغمبر خود صلى الله عليه و آله را قبض فرموده، و بيا بكش به پايين، تا امروز، بر فرزند از عجم ها به اين دين، منّت گذاشته و مى گذارد، و آن را از خويشان پيغمبر صلى الله عليه و آله و غير ايشان، منع فرموده و مى فرمايد. پس به اين فرزندان عجم ها عطا مى شود، و از اين جماعت خويشان پيغمبر منع مى شود». و فرمود كه: «در اول ماه ذى الحجه هزار اشرفى قرض او را ادا كرده ام، بعد از آن كه نزديك شده بود كه زنان خود را طلاق گويد و بندگان خويش را آزاد كند، وليكن شنيده اى كه يوسف از برادران خود چه كشيد».


تحفة الأولياء ج2
310

90 ـ بَابٌ فِي أَنَّ الْاءِمَامَ مَتى يَعْلَمُ أَنَّ الْأَمْرَ قَدْ صَارَ إِلَيْهِ

۹۸۹.أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيى ، عَنْ أَبِي جَرِيرٍ الْقُمِّيِّ ، قَالَ :قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ عليه السلام : جُعِلْتُ فِدَاكَ ، قَدْ عَرَفْتَ انْقِطَاعِي إِلى أَبِيكَ ، ثُمَّ إِلَيْكَ ، ثُمَّ حَلَفْتُ لَهُ ـ وَ حَقِّ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وَ حَقِّ فُـلَانٍ وَ فُـلَانٍ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَيْهِ ـ بِأَنَّهُ لَا يَخْرُجُ مِنِّي مَا تُخْبِرُنِي بِهِ إِلى أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ ، وَ سَأَلْتُهُ عَنْ أَبِيهِ : أَ حَيٌّ هُوَ أَوْ مَيِّتٌ ؟ فَقَالَ : «قَدْ وَ اللّهِ مَاتَ».
فَقُلْتُ : جُعِلْتُ فِدَاكَ ، إِنَّ شِيعَتَكَ يَرْوُونَ أَنَّ فِيهِ سُنَّةَ أَرْبَعَةِ أَنْبِيَاءَ ؟ قَالَ : «قَدْ وَ اللّهِ ـ الَّذِي لَا إِلهَ إِلَا هُوَ ـ هَلَكَ» .
قُلْتُ : هَـلَاكَ غَيْبَةٍ ، أَوْ هَـلَاكَ مَوْتٍ ؟ قَالَ : «هَـلَاكَ مَوْتٍ». فَقُلْتُ : لَعَلَّكَ مِنِّي فِي تَقِيَّةٍ ؟ فَقَالَ : «سُبْحَانَ اللّهِ!» . قُلْتُ : فَأَوْصى إِلَيْكَ ؟ قَالَ : «نَعَمْ» . قُلْتُ : فَأَشْرَكَ مَعَكَ فِيهَا أَحَداً ؟ قَالَ : «لَا». قُلْتُ : فَعَلَيْكَ مِنْ إِخْوَتِكَ إِمَامٌ ؟ قَالَ : «لَا». قُلْتُ : فَأَنْتَ الْاءِمَامُ ؟ قَالَ : «نَعَمْ» .

۹۹۰.الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ ، قَالَ :قُلْتُ لِلرِّضَا عليه السلام : إِنَّ رَجُلاً عَنى أَخَاكَ إِبْرَاهِيمَ ، فَذَكَرَ لَهُ أَنَّ أَبَاكَ فِي الْحَيَاةِ ، وَ أَنَّكَ تَعْلَمُ مِنْ ذلِكَ مَا يَعْلَمُ ؟
فَقَالَ : «سُبْحَانَ اللّهِ! يَمُوتُ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وَ لَا يَمُوتُ مُوسى؟! قَدْ وَ اللّهِ مَضى كَمَا مَضى رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وَ لكِنَّ اللّهَ ـ تَبَارَكَ وَ تَعَالى ـ لَمْ يَزَلْ مُنْذُ قَبَضَ نَبِيَّهُ صلى الله عليه و آله ـ هَلُمَّ جَرّاً ـ يَمُنُّ بِهذَا الدِّينِ عَلى أَوْلَادِ الْأَعَاجِمِ ، وَ يَصْرِفُهُ عَنْ قَرَابَةِ نَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله ـ هَلُمَّ جَرّاً ـ فَيُعْطِي هؤُلَاءِ ، وَ يَمْنَعُ هؤُلَاءِ ، لَقَدْ قَضَيْتُ عَنْهُ فِي هِـلَالِ ذِي الْحِجَّةِ أَلْفَ دِينَارٍ بَعْدَ أَنْ أَشْفى عَلى طَـلَاقِ نِسَائِهِ وَ عِتْقِ مَمَالِيكِهِ ، وَ لكِنْ قَدْ سَمِعْتُ مَا لَقِيَ يُوسُفُ مِنْ إِخْوَتِهِ» .

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 128410
صفحه از 856
پرینت  ارسال به