313
تحفة الأولياء ج2

۹۹۱.حسين بن محمد، از معلّى بن محمد، از وشّاء روايت كرده است كه گفت: به خدمت امام رضا عليه السلام عرض كردم كه: مردم از تو روايت كرده اند در باب وفات امام موسى كاظم عليه السلام ، كه مردى به تو عرض نمود كه: اين را به گفته سعيد ـ كه خادم امام موسى است ـ دانسته اى؟
حضرت فرمود كه:
«سعيد آمد بعد از آن كه من به آن علم به هم رسانيده بودم، پيش از آن كه او بيايد».
وشّاء گفت: و از آن حضرت شنيدم كه مى فرمود: «امّ فَروه ـ دختر اسحاق ـ را كه يكى از زن هاى امام موسى است، در ماه رجب طلاق گفتم، يك روز بعد از وفات امام موسى عليه السلام ». عرض كردم كه: او را طلاق گفتى با آن كه به وفات امام موسى عليه السلام عالم بودى. فرمود: «آرى». عرض كردم كه: پيش از آن كه سعيد بر تو وارد شود؟ فرمود: «آرى».
(و بعضى اين طلاق را بر معنى لغوى حمل كرده اند و گفته اند كه: كنايه است از بيرون كردن امّ فَروه از خانه آن حضرت. و بعضى گفته اند كه: اين طلاق، به جهت انداختن اوست از زوجيت معصوم، چنانچه رسول، امير المؤمنين ـ صلوات اللّه عليهما ـ را وكيل فرموده بود در باب طلاق زنان خود؛ كه هر يك از ايشان كه آن حضرت را نافرمانى كند، او را طلاق گويد و از شرافت مادر مؤمنان بودن بيندازد).

۹۹۲.محمد بن يحيى، از محمد بن حسين، از صفوان روايت كرده است كه گفت: به خدمت امام رضا عليه السلام عرض كردم كه: مرا خبر ده از امام، كه در چه در زمان مى داند كه او امام است؟ آيا در هنگامى كه خبر به او مى رسد كه امام پيش، از دنيا در گذشته، يا در آن هنگام كه در مى گذرد، و پيش از آن كه خبر وفاتش برسد؟ مثل امام موسى كه در بغداد وفات نمود، و تو در اين جا بودى.
فرمود كه:
«اين را مى داند در هنگامى كه امام پيش، از دنيا در مى گذرد». عرض كردم: به چه چيز اين را مى داند؟ فرمود كه: «خدا او را الهام مى فرمايد».


تحفة الأولياء ج2
312

۹۹۱.الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنِ الْوَشَّاءِ ، قَالَ :قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ عليه السلام : إِنَّهُمْ رَوَوْا عَنْكَ فِي مَوْتِ أَبِي الْحَسَنِ عليه السلام أَنَّ رَجُلًا قَالَ لَكَ : عَلِمْتَ ذلِكَ بِقَوْلِ سَعِيدٍ ؟
فَقَالَ : «جَاءَ سَعِيدٌ بَعْدَ مَا عَلِمْتُ بِهِ قَبْلَ مَجِيئِهِ».
قَالَ : وَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ : «طَلَّقْتُ أُمَّ فَرْوَةَ بِنْتَ إِسْحَاقَ فِي رَجَبٍ بَعْدَ مَوْتِ أَبِي الْحَسَنِ بِيَوْمٍ». قُلْتُ : طَلَّقْتَهَا وَ قَدْ عَلِمْتَ بِمَوْتِ أَبِي الْحَسَنِ ؟ قَالَ : «نَعَمْ». قُلْتُ : قَبْلَ أَنْ يَقْدَمَ عَلَيْكَ سَعِيدٌ ؟ قَالَ : «نَعَمْ» .

۹۹۲.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ ، عَنْ صَفْوَانَ ، قَالَ :قُلْتُ لِلرِّضَا عليه السلام : أَخْبِرْنِي عَنِ الْاءِمَامِ ، مَتى يَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ ، حِينَ يَبْلُغُهُ أَنَّ صَاحِبَهُ قَدْ مَضى ، أَوْ حِينَ يَمْضِي ، مِثْلَ أَبِي الْحَسَنِ عليه السلام قُبِضَ بِبَغْدَادَ وَ أَنْتَ هَاهُنَا ؟
قَالَ : «يَعْلَمُ ذلِكَ حِينَ يَمْضِي صَاحِبُهُ». قُلْتُ : بِأَيِّ شَيْءٍ ؟ قَالَ : «يُلْهِمُهُ اللّهُ» .

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 128913
صفحه از 856
پرینت  ارسال به