349
تحفة الأولياء ج2

۱۰۲۳.على بن محمد، از بعضى از اصحاب ما، از خشّاب، از عبّاس بن عامر، از ربيع مُسلى، از يحيى بن زكرياى انصارى، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه گفت: شنيدم از آن حضرت كه مى فرمود:«هر كه او را شاد مى كند كه همه ايمان را كامل گرداند، قول مرا در جميع اشيا قبول كند؛ زيرا كه قول من، قول آل محمد است در آنچه پنهان مى كنند و آنچه آشكار مى سازند و در آنچه از جانب ايشان به من رسيده و در آنچه به من نرسيده است».

۱۰۲۴.على بن ابراهيم، از پدرش، از ابن ابى عمير، از ابن اُذينه، از زراره يا بريد، از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه گفت: آن حضرت فرمود كه:«خدا در كتاب خود امير المؤمنين عليه السلام را خطاب فرموده و با او گفت وگو نموده».
راوى مى گويد كه: عرض كردم: در كدام موضع؟ فرمود: در قول خويش: « «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّـلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآءُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا * فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ»۱ ، يعنى: و اگر آن كه اين منافقان در هنگامى كه ستم كردند بر نفس هاى خود به نفاق و انكار حكم پيغمبر، مى آمدند به حضرت تو و به تو رجوع مى كردند، پس طلب آمرزش مى كردند از خدا (به توبه و اخلاص)، و رسول خدا صلى الله عليه و آله براى ايشان استغفار مى كرد، هر آينه مى يافتند و مى دانستند خدا را به غايت قبول كننده توبه گناه كاران و مهربان بر آمرزش طلبان» (تا آخر آنچه در آن باب مذكور شد. و شايد كه وجه دلالت آيه بر آن كه مخاطب به آن، رسول صلى الله عليه و آله نيست، اين باشد كه اگر آن حضرت، مخاطب بود، بايست كه به جاى «وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُول واستغفرت لهم» باشد. و التفات از خطاب به سوى غيبت، بعد از آن از غيبت به سوى خطاب، بُعد و خفايى دارد و حسن آن به واسطه وقوعش در قرآن، فرع ثبوت اتحاد مخاطب با رسول است. و ثبوت اتحاد، فرع حسن اين نوع التفات است و اين، مستلزم دور است .
و حضرت در شرح «فيما شَجَرَ بَينَهُم» فرموده كه) : «در آنچه بر آن با يكديگر عهد و پيمان كردند و قسم خوردند كه اگر خدا محمد را بميراند، امر امامت را در بنى هاشم رد نكنند «ثمّ لايَجدوا فى أنفُسهُم حَرَجاً ممّا قَضَيت» » حضرت فرمود: «از آنچه حكم كرده با ايشان آن كشتن و عفو كردن و «يسلّموا تَسليما» و گردن نهند گردن نهادنى».

1.نساء، ۶۴ ـ ۶۵.


تحفة الأولياء ج2
348

۱۰۲۳.عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا ، عَنِ الْخَشَّابِ ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ ، عَنْ رَبِيعٍ الْمُسْلِيِّ ، عَنْ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْأَنْصَارِيِّ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، قَالَ :سَمِعْتُهُ يَقُولُ : «مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَسْتَكْمِلَ الْاءِيمَانَ كُلَّهُ ، فَلْيَقُلِ : الْقَوْلُ مِنِّي فِي جَمِيعِ الْأَشْيَاءِ قَوْلُ آلِ مُحَمَّدٍ فِيمَا أَسَرُّوا وَ مَا أَعْلَنُوا ، وَ فِيمَا بَلَغَنِي عَنْهُمْ ، وَ فِيمَا لَمْ يَبْلُغْنِي» .

۱۰۲۴.عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ ، عَنْ أَبِيهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ ، عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ ، عَنْ زُرَارَةَ أَوْ بُرَيْدٍ ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام ، قَالَ :قَالَ : «لَقَدْ خَاطَبَ اللّهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام فِي كِتَابِهِ». قَالَ : قُلْتُ : فِي أَيِّ مَوْضِعٍ ؟ قَالَ : «فِي قَوْلِهِ : «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحِيماً فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ» فِيمَا تَعَاقَدُوا عَلَيْهِ : لَئِنْ أَمَاتَ اللّهُ مُحَمَّداً أَلَا يَرُدُّوا هذَا الْأَمْرَ فِي بَنِي هَاشِمٍ «ثُمَّ لا يَجِدُوا فِى أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَيْتَ» عَلَيْهِمْ مِنَ الْقَتْلِ أَوِ الْعَفْوِ «وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً» » .

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 119718
صفحه از 856
پرینت  ارسال به