103. باب در بيان امر فرمودن پيغمبر صلى الله عليه و آله به نصيحت و خيرخواهى از براى امامان و مسلمانان، و لزوم جماعت ايشان و بيان آن كه ايشان كيانند
۱۰۵۸.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند، از احمد بن محمد بن عيسى، از احمد بن محمد بن ابى نصر، از ابان بن عثمان، از ابن ابى يعفور، از امام جعفر صادق عليه السلام كه فرمود:«رسول خدا صلى الله عليه و آله مردم را خطبه كرد در مسجد خَيف و فرمود كه: خدا تازه روى گرداند و به ناز و نعمت بپروراند بنده اى را كه گفتار مرا بشنود و آن را ياد گيرد و نگاهدارى كند، و برساند به كسى آن را نشنيده باشد. پس بسا كسى هست كه فقه در بار دارد، و خود فقيه نيست، و بسا كسى است كه حامل فقه است و مى رساند به كسى كه از او فقيه تر است. سه چيز است كه با وجود آنها دل مرد مسلمان كينه به هم نمى رساند (يا خيانت در آن راه نمى يابد): عمل را براى خدا خالص گردانيدن، و خيرخواهى براى امامان مسلمانان كردن، و ملازم جماعت ايشان بودن؛ زيرا كه دعوت ايشان فرا مى گيرد كسانى را كه در عقب ايشانند. و مسلمانان برادرانند، كه خون هاى ايشان برابرى مى كند (و در باب قتل و قصاص همتاى يكديگرند و بر يكديگر زيادتى ندارند). و پست ترين ايشان به زنهار ايشان سعى مى كند» (يعنى: ضعيف ترين ايشان در ظل حمايت ايشان مى رود و زندگانى مى كند. و مى تواند كه معنى اين باشد كه: پست ترين ايشان زنهار مى دهد به بعضى از مشركان، و چون بعضى از ايشان را امان داد، ساير مسلمانان را نمى رسد كه امان او را بر هم زنند و عهد او را بشكنند، بلكه بر ايشان واجب است كه آن را ممضى دارند، و دور نيست كه اين معنى ظاهرتر باشد از معنى اول، و آن كه گمان كرده كه اين معنى به آن وفا نمى كند، سهو كرده).
و نيز حمّاد بن عثمان، از ابن ابى يعفور مثل اين را روايت كرده و در آن، اين را زياد نموده كه: «و ايشان يك دست اند بر كسى كه غير ايشان باشد» (يعنى: بايد كه مسلمانان مجتمع باشند بر دفع دشمنان خويش، و ايشان را نمى رسد كه يكديگر را واگذارند، و بايد كه يكديگر را بر اهل جميع ملّت ها و دين ها يارى كنند. و لهذا دست هاى ايشان را يك دست و كردار ايشان را يكى قرار داده) . و در حديث خويش ذكر كرده كه آن حضرت در حجة الوداع در منى در مسجد حنيف خطبه خواند.