۱۰۷۱.على بن محمد، از سهل بن زياد، از معاويه بن حُكيم، از محمد بن اَسلم، از مردى از طبرستان كه او را محمد مى گفتند، روايت كرده است و گفت كه: معاويه گفت كه: بعد از اين، خود همان طبرىِ محمد نام را ملاقات كردم، پس مرا خبر داد و گفت كه: شنيدم از حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام كه مى فرمود:«گرفتار قرض، هرگاه قرض دار شده باشد، يا از كسى به قرض گرفته باشد - و شك و ترديد از معاويه راوى است ـ يك سال مهلت داده مى شود، پس اگر وسعتى به هم رسانيد كه قادر شد بر اداى آن، خود مى دهد، و اگر نه، امام قرض او را از بيت المال ادا مى كند».
105. باب در بيان اين كه همه زمين مال امام عليه السلام است
۱۰۷۲.محمد بن يحيى، از احمد بن محمد بن عيسى، از ابن محبوب، از هشام بن سالم، از ابو خالد كابلى، از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه فرمود:«در كتاب على عليه السلام اين را يافتيم كه: «إِنَّ الأَْرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَـقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»۱ ، و حضرت در آن كتاب فرموده كه: من و اهل بيت من، آنانيم كه خدا زمين را به ما ميراث داد، و ماييم پرهيزكاران و همه زمين مال ماست. پس، هر كه از مسلمانان، زمينى را احيا كند، بايد كه آن را معمور و آباد نمايد و خراج آن را به امامى كه از اهل بيت من باشد، برساند، و از براى اوست آنچه از خورده باشد. پس، اگر آن را واگذارد، يا ويران كند و مردى از مسلمانان آن را بگيرد بعد از او، و آن را آباد كند و احيا نمايد، پس او سزاوارتر است به آن زمين از آن كه آن را وا گذاشته، و خراج آن را به امامى كه از اهل بيت من باشد، مى رساند، و از براى اوست آنچه از آن خورده باشد، تا حضرت قائم از اهل بيت عليه السلام من ظهور كند با شمشير و آن را جمع آورى نمايد و منع كند آن را از مخالفان و ايشان را از آن بيرون كند؛ چنانچه رسول خدا صلى الله عليه و آله آن را جمع آورى نمود و منع كرد آن را از مخالفان، مگر آنچه در دست شيعيان ما باشد، كه آن حضرت با ايشان مقاطعه مى كند و قراردادى بنا مى گذارد بر آنچه در دست ايشان است و زمين را در دست ايشان وا مى گذارد».