۱۱۷۶.على بن ابراهيم، از پدرش، از ابن ابى عمير، از سماعه، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است در قول خداى عزّوجلّ :«وَ أَوْفُواْ بِعَهْدِى»، كه آن حضرت فرمود:«يعنى: به ولايت امير المؤمنين عليه السلام » ، «أُوفِ بِعَهْدِكُمْ»۱ ، «يعنى: تا وفا كنم براى شما به بهشت». و بنابر اين، ترجمه اين مى شود كه: «وفا كنيد به عهدى كه من با شما بسته ام، در شأن امير المؤمنين عليه السلام و تصديق كنيد به ولايت آن حضرت تا وفا كنم به عهد شما كه شما را داخل بهشت گردانم» .
۱۱۷۷.محمد بن يحيى، از سَلمة بن خطّاب، از حسن بن عبدالرحمان، از على بن ابى حمزه، از ابو بصير، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است در قول خداى عزّوجلّ :«وَ إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ ءَايَـتُنَا بَيِّنَـتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ أَىُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَّقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِيًّا»۲، كه آن حضرت فرمود كه:«رسول خدا صلى الله عليه و آله قريش را به سوى ولايت ما دعوت فرمود، پس ايشان رميدند و دورى گزيدند و انكار كردند و آنان كه كافر بودند از قريش به مؤمنان، يعنى: آنان كه براى امير المؤمنين عليه السلام و براى ما اهل بيت اقرار كرده بودند، گفتند كه: كدام يك از اين دو گروه، بهترند از روى مكان و مسكن و نيكوترند از روى محفل و مجلس به جهت سرزنش كردن ايشان؟ پس خدا به جهت ردّ بر ايشان فرمود: «كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ»۳ ، يعنى: از امت هاى پيشينيان؛ «هُمْ أَحْسَنُ أَثَـثًا وَرِءْيًا»۴ ».
عرض كردم كه: چه مراد است از قول آن جناب: «مَن كَانَ فِى الضَّلَــلَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَـنُ مَدًّا» ؟ فرمود كه: «همه ايشان در ضلالت و گمراهى بودند، و به ولايت امير المؤمنين عليه السلام و به ولايت ما ايمان نمى آوردند، و به اين سبب، گمراهان و گمراه كنندگان بودند، و لهذا خدا ايشان را مى كِشد در گمراهى و طغيانى كه دارند، تا بميرند. پس خدا ايشان را بدتر گرداند از روى مكان و ضعيف تر سازد از روى سپاه». عرض كردم كه: چه مراد است از قول آن جناب: «حَتَّى إِذَا رَأَوْاْ مَا يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَ إِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَّكَانًا وَ أَضْعَفُ جُندًا»۵ ؟ فرمود: «اما قول آن جناب، «حَتَّى إِذَا رَأَوْاْ مَا يُوعَدُونَ» ، مراد از آن، خروج قائم عليه السلام است و آن، ساعتى است كه خدا فرموده: پس زود باشد كه بدانند آن روز را و آنچه بر ايشان فرود آيد از جانب خدا بر دست هاى حضرت قائم عليه السلام كه به امر او قيام مى نمايد. و اين معنى قول آن جناب است كه: «مَنْ هُوَ شَرٌّ مَّكَانًا» ، يعنى: در نزد قيام قائم «وَ أَضْعَفُ جُندًا» ».
عرض كردم: معنى قول آن جناب را بيان فرما كه: «وَ يَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْاْ هُدًى» ؟ فرمود كه: «خدا در آن روز از براى ايشان، هدايت را بر هدايت بيفزايد؛ به واسطه پيروى كردن ايشان حضرت قائم عليه السلام را از آنجا كه او را جحد و انكار نمى كنند» (كه دانسته و ندانسته به وجود و غيبت آن حضرت اقرار نكنند).
(و اين آيات در سوره مريم است به ترتيب و بدون زياده و نقصان، مگر آن كه لفظ قُل را كه پيش از من كان واقع است، ذكر نكرده). و ترجمه آنها اين است كه: «و چون خوانده شود بر ايشان، آيت هاى ما در حالتى كه هويدا و روشن اند، گويند آنان كه كافر شدند به آنان كه ايمان آوردند كه: كدام يك از اين دو گروه كافر و مؤمن بهتراند؛ از روى مكان و مسكن و نيكوترند از روى مجلس و محفل؟ و بسا كه هلاك كرديم پيش از ايشان گروهى را كه مجتمع بودند در زمان واحد كه ايشان نيكوتر بودند از روى متاع خانه و از روى هيئت و منظر. بگو كه: هر كه در گمراهى باشد، پس بايد كه باز كِشد (يعنى: مى كشد) از براى او، خداوند مهربان باز كشيدنى (يعنى: او را به طول عمر مهلت مى دهد) تا وقتى كه ببينند آنچه را كه ترسانيده مى شوند به آن (يا عذاب در دنيا و يا روز قيامت، يا در زمان پيش از اين رجعت و بعد از آن). پس به زودى بدانند كه كيست بدتر از آن دو گروه از روى مكان، و كيست ضعيف تر از روى سپاه. و مى افزايد خدا آنان را كه راه راست يافتند راهنمايى را».
راوى مى گويد كه عرض كردم: چيست معنى قول آن جناب: «لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَـعَةَ إِلَا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَـنِ عَهْدًا»۶ ؟ يعنى: «مالك نباشند و نتوانند كه درخواست كنند، مگر كسى كه فرا گرفته باشد در نزد خداوند مهربان عهد و پيمانى را». و حضرت فرمود: «مگر كسى كه خدا را پرستيده و دين دارى نموده باشد به دوستى امير المؤمنين عليه السلام و ائمه عليهم السلام بعد از آن حضرت، كه همان عهد و پيمان در نزد خداست».
عرض كردم كه چيست معنى قول آن جناب: «إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّــلِحَـتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَـنُ وُدًّا»۷ ؟ يعنى: «به درستى كه آنان كه ايمان آورده اند و كارهاى نيكو و شايسته كرده اند، زود باشد كه قرار دهد براى ايشان خداوند مهربان، دوستى را در دل هاى مردمان» (يعنى: محبت و مودت ايشان را در دل ها افكند بى اسباب و وسائط ظاهرى؛ از خويشى و آشنايى، بلكه محض اختراع از جناب احديّت باشد). و حضرت فرمود كه: «دوستى امير المؤمنين عليه السلام ، همان دوستى كه خدا فرموده».
راوى مى گويد كه: عرض كردم: «فَإِنَّمَا يَسَّرْنَـهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَ تُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا»۸ ؟ يعنى: «پس، جز اين نيست كه آن را آسان گردانيديم به زبان تو تا مژده دهى پرهيزكاران را و بترسانى به آن گروه، ستيزه كنندگان را». حضرت فرمود: «جز اين نيست كه آن را بر زبان آن حضرت، آسان گردانيد در هنگامى كه امير المؤمنين عليه السلام را به پا داشت كه نشانه هدايت باشد. پس مؤمنان را به او مژده داد و كافران را به او ترسانيد، و آن كافران، آنانند كه خدا ايشان را در كتاب خويش ذكر فرموده، و فرموده كه: «لُّدًّا»۹ (يعنى: گروهى كه سخت باشند در دشمن، و حضرت آن را به كافران تفسير فرموده مى فرمايد:) يعنى: گروه كافران».
راوى مى گويد: و آن حضرت را سؤال كردم از قول خداى تعالى: «لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّآ أُنذِرَ ءَابَآؤُهُمْ فَهُمْ غَـفِلُونَ»۱۰ ، يعنى: «قرآن، فرو فرستاده شد تا بترسانى گروهى را كه ترسانيده نشده بودند پدران ايشان (يا به آنچه ترسانيده شدند، يعنى: مثل آنچه پدران ايشان به آن ترسانيده شدند، و اين صحيح تر است؛ چنانچه بيايد)، پس ايشان بى خبرانند از راه راست» (و بنابر اول، اين جمله متفرع بر نفى انذار و نترسانيدن است، و بنابر وجه دويم، به منزله علت است از براى انذار و ترسانيدن قوم).
و حضرت فرمود: «تا بترسانى آن گروهى را كه تو در ميان ايشانى؛ چنانچه ترسانيده شدند، يا به مثل آنچه ترسانيده شدند به آن، پدران ايشان. پس ايشان بى خبرانند از خدا و از رسول و وعده عقاب آن جناب: «لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَكْثَرِهِمْ» ، يعنى: هر آينه به حقيقت كه واجب و ثابت شد گفتار ما به عذاب بر بيشتر ايشان». و حضرت فرمود: «از آن كسان كه اقرار نمى كنند به ولايت امير المؤمنين و امامان بعد از او عليهم السلام «فَهُمْ لايُؤمِنُونَ» ، يعنى: پس ايشان ايمان نخواهند آورد». حضرت فرمود: «يعنى: به ولايت امير المؤمنين و اوصياى بعد از او، و چون اقرار نكردند، عقوبت ايشان، آن شد كه خدا ذكر فرموده كه: «إِنَّا جَعَلْنَا فِى أَعْنَـقِهِمْ أَغْلَـلاً فَهِىَ إِلَى الْأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ»۱۱ ، يعنى: به درستى كه ما قرار داديم در گردن هاى ايشان، غُل ها و بندها را پس آن غُل ها پيوسته شده به زنخدان هاى ايشان به مرتبه اى كه نمى توانند سرهاى خويش را بجنبانند، پس ايشان سر در هوا ماندگانند و چشم بر هوا ماندگان». و حضرت فرمود: «يعنى: در آتش جهنّم». بعد از آن، فرموده است كه: « «وَ جَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَـهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ»۱۲ ، يعنى: و قرار داديم از پيش روى ايشان، بند و پرده اى را و از پس سرِ ايشان، بند و پرده اى را، پس پوشانيديدم چشم هاى ايشان را، پس ايشان نمى بينند چيزى را و قادر نيستند كه بر راست و چپ خود نگاه كنند، و در پيش و پس خويش نظر اندازند».
و حضرت فرمود: «به جهت عقوبتى از جانب خدا براى ايشان از آنجا كه ولايت امير المؤمنين و امامان بعد از او را انكار كردند. و اين كه مذكور شد، در دنيا است و در آخرت، در آتش دوزخ سر در هوا ماندگان خواهند بود. بعد از آن، فرموده است كه: يا محمد، «وَ سَوَآءٌ عَلَيْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ»۱۳ ، يعنى: و يكسان است بر ايشان، آن كه بترسانى ايشان را يا نترسانى ايشان را، پس ايشان ايمان نمى آورند». و حضرت فرمود: «ايمان نمى آورند به خدا و به ولايت على عليه السلام و كسان بعد از او . و بعد از آن، فرموده كه: «إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ»۱۴ ، يعنى: جز اين نيست كه مى ترسانى كسى را كه پيروى كند ذكر را». و حضرت فرمود: «يعنى: امير المؤمنين عليه السلام را . «وَ خَشِىَ الرَّحْمَـنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ» ، يعنى: و بترسد از خداوند مهربان به آنچه از او پوشيده است (از امور آخرت، يا در حال غيبت و پنهان از مردمان) پس مژده ده او را يا محمد «بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَرِيمٍ»۱۵ ، يعنى: به آمرزش و مزد بزرگ و نيكو».