109. باب كه در آن چيزى چند از روايت جامعه در باب ولايت مذكور است
۱۱۸۰.محمد بن يعقوب كلينى رحمه الله، از محمد بن حسن و على بن محمد، از سهل بن زياد، از ابن محبوب، از ابن رئاب، از بُكير بن اعيَن، روايت كرده است كه امام محمد باقر عليه السلام مى فرمود كه:«خدا پيمان شيعيان ما را به ولايت ما گرفت، و حال آن كه چون مورچگان ريزه (يا ذرّات هوا) بودند در روز فرا گرفتن پيمان از خلائق در عالم ذرّ، و اقرار كردن از براى آن جناب به پروردگارى و از براى محمد صلى الله عليه و آله ، به پيغمبرى».
۱۱۸۱.محمد بن يحيى، از محمد بن حسين، از محمد بن اسماعيل بن بَزيع، از صالح بن عُقبه، از عبداللّه بن محمد جُعفى، از امام محمد باقر عليه السلام ؛ و از عُقبه ، از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه آن حضرت فرمود:«خدا، خلائق را آفريد، پس آنچه را كه دوست مى داشت آفريد، از آنچه دوست داشت، و آنچه دوست مى داشت، آن است كه او را از طينت و سرشت بهشت آفريد، و آن كه را كه دشمن داشت، آفريد از آنچه دشمن داشت، و آنچه دشمن مى داشت، آن است كه آن را از سرشت آتش و دوزخ آفريد. پس ايشان را برانگيخت در صورت سايه ها».
عرض كردم كه: سايه ها چيست؟ فرمود كه: «آيا نظر به سايه خود نمى كنى در آفتاب (كه آن چيزى است كه به حركت و سكون صاحب خود متحرّك و ساكن مى شود) و چيزى نيست (يعنى: فى حدّ ذاته تحقّق و وجودى ندارد). و بعد از آن، خدا در ميان ايشان پيغمبران مبعوث گردانيد، در حالى كه ايشان را به سوى اقرار كردن به خدا دعوت مى فرمود. و اين است معنى قول آن جناب: «وَ لَـئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ»۱ ، پس ايشان را به سوى اقرار كردن پيغمبران دعوت فرمود. و بعضى از ايشان، اقرار كردند و بعضى، انكار نمودند. پس ايشان را به سوى ولايت ما دعوت فرمود. به خدا سوگند كه هر كه خدا او را دوست مى داشت، به آن اقرار كرد و هر كه خدا او را دشمن مى داشت، آن را انكار نمود. و اين است معنى فرموده آن جناب كه: «وَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ»۲ . (و در قرآن فما كانوا با فا است)، يعنى: پس نبودند كه ايمان آورند به آن چيزى كه تكذيب كرده بودند به آن، پيش از اين» (يا به سبب تكذيب ايشان به آن، و اين ظاهرتر است، به قرينه آيه سوره اعراف كه لفظ به را ندارد).
بعد از آن، حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمود كه: «اين تكذيب، در آنجا (يعنى: در عالم ذر) تحقّق يافت».