۱۲۰۵.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند، از احمد بن محمد، از على بن سيف، از عمرو بن شمر، از جابر كه گفت: به خدمت امام محمد باقر عليه السلام عرض كردم كه: شمايل پيغمبر خدا عليه السلام را براى من شرح و بيان فرما.
فرمود كه:«پيغمبر خدا، سفيدى بود به سرخى آميخته و چشم هايش گشاد و سياهى آنها در نهايت سياهى، و ابروهايش پيوسته و دست ها و پاهايش گنده و درشت، و گويا كه از كف ها و انگشتان آن حضرت طلا مى ريخت، و سر دوش هايش بزرگ و ستبر، و چون ملتفت مى شد، به همه بدن التفات مى فرمود (يعنى: مى گشت و متوجّه مى شد) و به روش متكبّران، به گوشه چشم نظر نمى كرد؛ به جهت شدّت انس و افتادگى كه داشت. و مويى در ميان سينه اش روييده بود كه پيوسته بود از سينه، يا كو ۱ گردن تا ناف آن حضرت، و گويا آن موى در ميان نقره صاف شده بود؛ چه بدن آن حضرت به نقره مى مانست. و گويا گردن آن حضرت، تا ميان دو شانه او نقره اى بود درخشان، و بينى آن حضرت كشيده و بلند بود؛ به مرتبه اى كه چون آب مى نوشيد، نزديك بود كه به آب رسد، و چون راه مى رفت سر مبارك را به زير مى افكند كه گويا از بلندى به زير مى آمد، و مانند پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله ديده نشد؛ پيش از آن حضرت و بعد از او نيز ديده نشد و نخواهد شد».