۱۲۰۶.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند، از احمد بن محمد، از ابن فضّال، از ابو جميله، از محمد حلبى، از امام جعفر صادق عليه السلام كه فرمود:«رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود كه: خدا امّت مرا از براى من مصوّر ساخت در گل (يعنى: مثال ايشان را به من نمود در حالى كه مخلوق نشده بودند)، و نام هاى ايشان را به من تعليم نمود؛ چنانچه همه نام ها را به آدم تعليم فرمود. پس اصحاب عَلَم ها و صاحبان شوكت، به من گذشتند و من براى على و شيعيان آن حضرت استغفار كردم، و پروردگار من، مرا در باب شيعيان على خصلتى وعده فرمود. به آن حضرت عرض شد كه: يا رسول اللّه ، آن خصلت چيست؟ فرمود: آمرزش گناهان از براى آن كه ايمان آورده از ايشان، و آن كه گناه كوچك و بزرگى را وا نگذارد از ايشان (كه همه را بيامرزد. و مى تواند كه معنى اين باشد كه ثواب كوچك و بزرگى را از ايشان وا نگذارد كه همه را ثبت و ضبط فرمايد). و از براى ايشان بخصوص سيّئات به حسنات مبدّل شود» (كه بدى هاى ايشان خوبى شود).
۱۲۰۷.على بن ابراهيم، از پدرش، از حسين بن سيف، از پدرش، از آن كه او را ذكر كرده، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود:«رسول خدا صلى الله عليه و آله مردم را خطبه فرمود، بعد از آن، دست راست خود را بلند كرد و مشت خود را بر هم گذاشته بود و فرمود كه: اى گروه مردمان، آيا مى دانيد كه در مشت من، چه چيز است؟ گفتند كه: خدا و رسول او بهتر مى دانند. فرمود كه: در آن است نام هاى اهل بهشت و نام هاى پدران ايشان و قبيله هاى ايشان تا روز قيامت. بعد از آن، دست چپ خود را بلند كرد و فرمود كه: اى گروه مردمان، آيا مى دانيد كه در دست من چيست؟ گفتند كه: خدا و رسول او بهتر مى دانند. فرمود كه: نام هاى اهل دوزخ و نام هاى پدران ايشان و قبيله هاى ايشان است تا روز قيامت. بعد از آن دو مرتبه فرمود كه: خدا حكم فرموده و عدالت نموده: «فَرِيقٌ فِى الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِى السَّعِيرِ»۱ ، يعنى: گروهى در بهشتند و گروهى در آتش افروخته».
۱۲۰۸.محمد بن يحيى، از احمد بن محمد بن عيسى، از حسن بن محبوب، از اسحاق بن غالب، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است در خطبه اى مخصوصه آن حضرت كه در آن حال پيغمبر و ائمّه عليهم السلام و صفات ايشان را ذكر فرموده، مى فرمايد كه:«پس منع نكرد پروردگار، ما را به جهت بردبارى و تأنّى و آرام و مهربانى كه دارد، آنچه واقع شد از گناهان بزرگ و كردارهاى زشت بندگان، از آن كه برگزيد از براى ايشان، دوست ترين پيغمبران خود را به سوى خود و پيغمبرى را كه از همه پيغمبران دوست تر مى داشت، و در نزد او از همه ايشان گرامى تر بود؛ يعنى: محمد بن عبداللّه صلى الله عليه و آله كه مولدش در معظم عزّت، و اصل و ريشه او در درخت كرم و بزرگوارى است (و مراد اين است كه از سلسله نجيب عظيم الشّأن به وجود آمده). و حسبش به صفت بدى، مخلوط و نسبش به عيبى آميخته و ممزوج نيست. و صفتش در نزد اهل علم، معلوم است (و چنان نيست كه آن را ندانند).
همه پيغمبران در كتاب هاى خويش به آن حضرت و وجود ذى جودش، مژده دادند. و جميع علما به نعت خويش به او گويا شدند، و تمام حكما به وصف خود در او تأمّل نمودند. پاكيزه شده اى است كه هيچ كس از خلائق در صفات به او نزديك نمى تواند شد. و هاشمى است كه كسى با او برابرى نمى تواند كرد. و مكّى است كه كسى بر او بلندى نمى تواند جست. خوى او حيا، و سرشتش سخا است. آفريده شده بر بادهاى نبوّت، و اخلاق آن، و سرشته شده بر وصف هاى رسالت و خردمندى ها و نرمى هاى آن، تا آن كه اسباب تقديرات خدا او را به اوقات حصول آن اسباب رسانيد، و قضا در او به امر خدا جارى گرديد، تا به نهايت و غايت آن اسباب رسيد. قضاى حتمى خدا او را به غايت هاى آن رسانيد.
هر گروهى به آن حضرت مژده مى دادند. كسانى را كه بعد از ايشان بودند و هر پدرى نور او را به پدرى ديگر دفع مى نمود؛ از پشتى به پشتى ديگر، به وضعى كه آن حضرت را در عنصر لطيف و اصل مادّه شريف، زنايى نمى آميخت، و او را در ولادت با سعادتش، نكاحى كه مخالف شرع انور باشد، نجس نگردانيد.
از نزد آدم تا پدرش عبداللّه (يعنى: جميع پدران آن حضرت تا حضرت آدم) همه حلال زاده بودند (كه از عقد صحيح موافق شريعت به هم رسيده بودند، و هيچ يك از ايشان، فرزند زنا و شبهه نبودند). و در فرقه اى كه از هر فرقه اى بهتر و در قبيله اى كه از همه كريم تر و در گروهى كه از همه كس منيع تر بودند، و حمل را بيشتر از همه كس محافظت مى نمودند، و در دامن و كنار كسى تربيت يافت كه امانتش از همه كس بيشتر بود.
خدا او را برگزيد و پسنديد، و هر خوبى را در او جمع فرمود، و كليدهاى علم و چشمه هاى حكمت را به او عطا فرمود. و او را برانگيخت كه رحمت باشد از براى بندگان، و چون فصل بهار باشد از براى شهرها و زمين ها. و خدا فرو فرستاد به سوى او كتابى را كه در آن بيان و تبيان هر چيزى هست «قُرْآنا عَرَبِيّا غَيْرَ ذى عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ»۲ ، يعنى: در حالتى است كه آن قرآنى است به لغت عرب، غير صاحب كجى و آن را فرو فرستاد تا باشد كه ايشان بپرهيزند از كفر و انواع عصيان» (و در بعضى از نسَخ كافى، به جاى يتّقون، يعقلون است و آن، درست نيست، مگر آن كه بر سبيل اقتباس باشد).
و حضرت فرمود كه: «آن را از براى مردم بيان فرمود، و آشكار نمود به علمى كه آن را تفصيل داد، و دينى كه آن را روشن ساخت، و واجباتى كه آن را واجب گردانيد، و حدودى چند كه آنها را قرار داد از براى مردم و آنها را بيان فرمود، و امورى چند كه آنها را از براى آفريدگان خويش روشن و هويدا نمود، و دلالت به سوى نجات و نشان ها كه مردم را به سوى رهنمايان مى خواند، در آنها آشكار كرد.
پس رسول خدا صلى الله عليه و آله آنچه را كه به آن فرستاده شده بود، به مردم رسانيد، و آنچه را كه به آن مأمور بود ظاهر گردانيد، و آنچه را كه بر او بار شده بود، از بارهاى سنگين پيغمبرى، به منزل رسانيد، و به جهت رضاى پروردگار خويش، صبر و شكيبايى ورزيد، و در راه آن جناب، با دشمنان دين جهاد فرمود، و امّت خود را نصيحت و خيرخواهى كرد، و ايشان را به سوى نجات خواند، و بر ياد خدا بر انگيخت، و ايشان را بر راه هدايت دلالت كرد، به راه هاى راست و داعيان چند (يعنى: ائمّه) كه اساس و اصل آن را از براى بندگان محكم ساخت، و منادى چند كه نشانه هاى آن را از براى ايشان برافراشت، تا آن كه بعد از آن حضرت، گمراه نشوند و به ايشان رؤف و رحيم بود» (كه نهايت مهربانى نسبت به ايشان داشت).