567
تحفة الأولياء ج2

۱۲۳۵.بعضى از اصحاب ما، از آن كه او را ذكر كرده، از ابن محبوب، از عمر بن ابان كلبى، از مفضّل بن عمر روايت كرده است كه گفت: شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام كه مى فرمود:«چون رسول خدا صلى الله عليه و آله متولّد شد، سواد بلاد فارس و قصرهاى شام، از براى آمنه، مادر آن حضرت ظاهر گرديد (چه حجاب از پيش رويش برخاست). پس فاطمه بنت اسد، مادر امير المؤمنين عليه السلام ، به نزد ابوطالب آمد خندان و شادان و آنچه آمنه گفته بود، به ابوطالب اعلام نمود. ابوطالب به فاطمه فرمود كه: از اين تعجّب مى كنى، به درستى كه تو آبستن مى شوى و وصىّ و وزير او را مى زايى».

۱۲۳۶.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند، از احمد بن محمد بن عيسى، از برقى، از احمد بن زيد نيشابورى كه گفت: حديث كرد مرا عمر بن ابراهيم هاشمى، از عبدالملك بن عمر، از اسيد بن صفوان ـ صاحب و مصاحب رسول خدا صلى الله عليه و آله ـ كه گفت:چون روزى شد كه روح امير المؤمنين عليه السلام در آن قبض شد، كوفه از صداى گريه به لرزه در آمد، و مردم مدهوش شدند؛ مانند روزى كه روح رسول خدا صلى الله عليه و آله در آن قبض شد و مردى آمد و مى گريست و شتاب مى كرد و مى گفت: إنّا لِلّهِ وَ إنّا إلَيْهِ راجِعُونَ. و مى گفت: امروز جانشينى به منصب پيغمبرى بريده شد، و آمد تا ايستاد بر درِ خانه اى كه امير المؤمنين عليه السلام در آن تشريف داشت، پس گفت: اى ابوالحسن، خدا تو را رحمت كند، اسلام تو از همه اين قوم پيش تر بود، و ايمانت از ايشان صافى تر، و يقينت از ايشان سخت تر، و ترسيدنت از خدا از ايشان بيشتر، و رنجت از ايشان بزرگ تر، و محافظتت در باب رسول خدا صلى الله عليه و آله از ايشان زيادتر، و بر اصحاب آن حضرت از همه كس امين تر، و منقبت هاى تو از ايشان افزون تر، و سابقه هايت از ايشان گرامى تر، و پلّه و پايه ات از ايشان بلندتر، و به رسول خدا صلى الله عليه و آله از ايشان نزديك تر، و شباهتت به آن حضرت در سيرت و خوى و طرز و كردار از ايشان بيشتر، و منزله و جاهت از ايشان شريف تر، و بر او از ايشان عزيزتر بودى.
پس خدا تو را جزاى خير دهد از جانب اسلام و از رسول خويش، و از همه مسلمانان . توانا بودى در هنگامى كه اصحاب آن حضرت ناتوان شدند، و به ميدان جهاد رفتى در وقتى كه تضرّع و زارى نمودند، و بر پا شدى در وقتى كه سستى ورزيدند، و دست از راه رسول خدا صلى الله عليه و آله بر نداشتى در وقتى كه اصحاب آن حضرت قصد باطل كردند (يا مانند زنان كه كودكان را به آواز خوش به خواب كنند مردم را به نغمه و ترانه به خواب غفلت كردند)، جانشين حقّ آن حضرت بودى بى آن كه با تو منازعه توان كرد، و فروتنى نكردى در باب خاك ماليدن بينى منافقان و خشم كافران و كراهت حاسدان و كينه فاسقان.
پس به امر حق قيام نمودى در وقتى كه سست و بى دل شدند، و سخن گفتى در وقتى كه لكنت به هم رسانيدند (و كند سخن شدند و مانند خر در گل ماندند) و به نور خدا رفتى در هنگامى كه ايستادند بعد از آن تو را پيروى كردند و راه راست يافتند، و آواز تو از همه ايشان پست تر بود، و طاعت (يا پيشى گرفتنت) در خيرات از ايشان بلندتر، و سخنت از ايشان كم تر، و گفتارت از ايشان راست تر و درست تر، و رأيت از ايشان بزرگ تر، و دلت از ايشان شجاع تر و دليرتر، و يقينت از ايشان سخت تر، و كارت از ايشان نيكوتر، و به همه امور از ايشان شناساتر بودى.
به خدا سوگند، كه پادشاهى بودى از براى دين مانند يعسوب (كه پادشاه مگس عسل است و همه مگسان تابع اويند و از او دست بر نمى دارند و در هر جا كه مى رود مى روند). حاصل آن كه در باب دين، چون پادشاه مگسان عسل بودى نسبت به مگسان در اوّل و آخر، امّا اوّل در هنگامى كه مردمان پراكنده شدند و امّا آخر در وقتى كه سست و بى دل گشتند. از براى مؤمنان، پدر مهربانى بودى در آن هنگام كه عيال تو گرديدند. پس بارهاى گرانى را كه از بر داشتن آنها ضعف داشتند، برداشتى و آنچه را كه ضايع كردند محافظت كردى، و آنچه را كه فرو گذاشتند رعايت فرمودى، و دامن همّت را بر زدى چون جمع شدند، و بلند شدى در وقتى كه به غايت حريص شدند، و صبر كردى در وقتى كه شتاب كردند (و بنابر بعضى از نسَخ كافى، در وقتى كه جزع كردند يا بر زمين افتادند). و دريافتى حاجت هاى آنچه را كه طلب كردند (و بنابر بعضى از نسخ، دريافتى كينه هاى آنچه را كه از ايشان طلب مى كردند). و به يارى تو، يافتند آنچه را كه نمى پنداشتند. بودى بر كافران عذابى ريزان و سبب غارت و تاراج اموال ايشان، و از براى مؤمنان ستون اعتبار و حصار (يا فراوانى نعمت).
پس به خدا سوگند كه پرواز نمودى (به سوى رياض جنّت) به آزارهاى ولايت يا امّت، و رستگارى يافتى به عطاى آن، و سابقه هاى آن را ضبط كردى و فضايل آن را با خود بردى، حجّت تيز تو به كندى مبدّل نشد، و دل تو مايل به سوى باطل نگرديد، و بينايى تو ضعف به هم نرسانيد، و بى دلى در نفس تو راه نيافت و بر رو نيفتادى، و مانند كوه بودى كه بادهاى تند آن را به جنبش در نتواند آورد.
و بودى چنانچه پيغمبر صلى الله عليه و آله در حقّ تو فرمود. كه مردم در صحبت تو و آنچه از دست تو مى آيد ايمن بودند، و بودى چنانچه فرمود. كه ضعيف بودى در بدن خود و قوى در امر خدا، و متواضع در نفس خويش و صاحب عظمت در نزد خدا، و بزرگ در زمين و صاحب جلالت در نزد مؤمنين. كسى را در تو راه عيبى نبود، و گوينده را در تو طعنى نه، و كسى را در تو اميدوارى نبود، و كسى را نزد تو ميل و جانب دارى نه.
ضعيف و ذليل در نزد تو قوى و عزيز بود، تا آن كه حقّ او را از برايش مى گرفتى و قوىّ عزيز در نزد تو ضعيف و ذليل بود، تا آن كه حقّ را از او مى گرفتى. و در اين باب خويش و بيگانه در نزد تو برابر بودند، شغل تو حقّ و راستى و مدارايى بود و گفتار تو لازم و استوار. و كار تو بردبارى و هوشيارى و ديد تو دانش و عزيمت. در آنچه كردى و به يارى تو راه راست ظاهر شد و مردم در آن سلوك نمودند و كار دشوار آسان گرديد و به واسطه تو آتش هاى فتنه فرو نشانيده شد و به همّت تو دين اسلام راست ايستاد و اسلام و مؤمنان به سبب تو قوى شدند. و هر كسى را كه در هر خوبى پيشى گرفتى، پيشى گرفتنى دور و در رنج انداختى آنان را كه بعد از تواند، رنجى سخت پس تو از آن بزرگ ترى كه گريه تو را تدارك تواند نمود. و بزرگ شد مصيبت تو در آسمان و مصيبت تو مردم را در هم شكست و إنّا لِلّهِ وَ إنّا إلَيْهِ راجِعُونَ. راضى شديم از خدا و پسنديديم قضاى او را و تسليم كرديم از براى خدا امر او را.
پس به خدا سوگند كه هرگز مصيبتى مانند مصيبت تو به مسلمانان نخواهد رسيد. بودى از براى مؤمنان پناه و حصار و سر كوه استوار و بر كافران درشتى و خشم. پس خدا تو را به پيغمبر خود ملحق گرداند و ما را از مزد مصيبت تو محروم نسازد، و بعد از تو ما را گمراه نگرداند. و آن قوم همه خاموش بودند تا آن كه سخنش تمام شد و خود گريست و اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله گريستند. پس او را طلب كردند و نيافتند.


تحفة الأولياء ج2
566

۱۲۳۵.بَعْضُ أَصْحَابِنَا ، عَمَّنْ ذَكَرَهُ ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ الْكَلْبِيِّ ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ ، قَالَ :سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ عليه السلام يَقُولُ : «لَمَّا وُلِدَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فُتِحَ لِامِنَةَ بَيَاضُ فَارِسَ ، وَ قُصُورُ الشَّامِ ، فَجَاءَتْ فَاطِمَةُ ـ بِنْتُ أَسَدٍ أُمُّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ـ إِلى أَبِي طَالِبٍ ضَاحِكَةً مُسْتَبْشِرَةً ، فَأَعْلَمَتْهُ مَا قَالَتْ آمِنَةُ ، فَقَالَ لَهَا أَبُو طَالِبٍ : وَ تَتَعَجَّبِينَ مِنْ هذَا ؟ إِنَّكِ تَحْبَلِينَ وَ تَلِدِينَ بِوَصِيِّهِ وَ وَزِيرِهِ» .

۱۲۳۶.عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى ، عَنِ الْبَرْقِيِّ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ زَيْدٍ النَّيْسَابُورِيِّ ، قَالَ :حَدَّثَنِي عُمَرُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْهَاشِمِيُّ ، عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عُمَرَ ، عَنْ أَسِيدِ بْنِ صَفْوَانَ ـ صَاحِبِ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ـ قَالَ : لَمَّا كَانَ الْيَوْمُ الَّذِي قُبِضَ فِيهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام ، ارْتَجَّ الْمَوْضِعُ بِالْبُكَاءِ ، وَ دَهِشَ النَّاسُ كَيَوْمِ قُبِضَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ، وَ جَاءَ رَجُلٌ ـ بَاكِياً وَ هُوَ مُسْرِعٌ مُسْتَرْجِعٌ وَ هُوَ يَقُولُ : الْيَوْمَ انْقَطَعَتْ خِـلَافَةُ النُّبُوَّةِ ـ حَتّى وَقَفَ عَلى بَابِ الْبَيْتِ الَّذِي فِيهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام ، فَقَالَ : رَحِمَكَ اللّهُ يَا أَبَا الْحَسَنِ ، كُنْتَ أَوَّلَ الْقَوْمِ إِسْـلَاماً ، وَ أَخْلَصَهُمْ إِيمَاناً ، وَ أَشَدَّهُمْ يَقِيناً ، وَ أَخْوَفَهُمْ لِلّهِ ، وَ أَعْظَمَهُمْ عَنَاءً ، وَ أَحْوَطَهُمْ عَلى رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وَ آمَنَهُمْ عَلى أَصْحَابِهِ ، وَ أَفْضَلَهُمْ مَنَاقِبَ ، وَ أَكْرَمَهُمْ سَوَابِقَ ، وَ أَرْفَعَهُمْ دَرَجَةً ، وَ أَقْرَبَهُمْ مِنْ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وَ أَشْبَهَهُمْ بِهِ هَدْياً وَ خَلْقاً وَ سَمْتاً وَ فِعْلًا ، وَ أَشْرَفَهُمْ مَنْزِلَةً ، وَ أَكْرَمَهُمْ عَلَيْهِ ، فَجَزَاكَ اللّهُ عَنِ الْاءِسْـلَامِ وَ عَنْ رَسُولِهِ وَ عَنِ الْمُسْلِمِينَ خَيْراً ، قَوِيتَ حِينَ ضَعُفَ أَصْحَابُهُ ، وَ بَرَزْتَ حِينَ اسْتَكَانُوا ، وَ نَهَضْتَ حِينَ وَهَنُوا ، وَ لَزِمْتَ مِنْهَاجَ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله إِذْ هَمَّ أَصْحَابُهُ ، كُنْتَ خَلِيفَتَهُ حَقّاً ، لَمْ تُنَازَعْ وَ لَمْ تَضْرَعْ بِرَغْمِ الْمُنَافِقِينَ وَ غَيْظِ الْكَافِرِينَ وَ كُرْهِ الْحَاسِدِينَ وَ صِغَرِ الْفَاسِقِينَ ، فَقُمْتَ بِالْأَمْرِ حِينَ فَشِلُوا ، وَ نَطَقْتَ حِينَ تَتَعْتَعُوا ، وَ مَضَيْتَ بِنُورِ اللّهِ إِذْ وَقَفُوا ، فَاتَّبَعُوكَ فَهُدُوا ، وَ كُنْتَ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً ، وَ أَعْـلَاهُمْ قُنُوتاً ، وَ أَقَلَّهُمْ كَـلَاماً ، وَ أَصْوَبَهُمْ نُطْقاً ، وَ أَكْبَرَهُمْ رَأْياً ، وَ أَشْجَعَهُمْ قَلْباً ، وَ أَشَدَّهُمْ يَقِيناً ، وَ أَحْسَنَهُمْ عَمَلًا ، وَ أَعْرَفَهُمْ بِالْأُمُورِ .
كُنْتَ ـ وَ اللّهِ ـ يَعْسُوباً لِلدِّينِ أَوَّلًا وَ آخِراً ، الْأَوَّلَ حِينَ تَفَرَّقَ النَّاسُ ، وَ الْاخِرَ حِينَ فَشِلُوا ، كُنْتَ لِلْمُؤْمِنِينَ أَباً رَحِيماً إِذْ صَارُوا عَلَيْكَ عِيَالًا ، فَحَمَلْتَ أَثْقَالَ مَا عَنْهُ ضَعُفُوا ، وَ حَفِظْتَ مَا أَضَاعُوا ، وَ رَعَيْتَ مَا أَهْمَلُوا ، وَ شَمَّرْتَ إِذَا اجْتَمَعُوا ، وَ عَلَوْتَ إِذْ هَلِعُوا ، وَ صَبَرْتَ إِذْ أَسْرَعُوا ، وَ أَدْرَكْتَ أَوْتَارَ مَا طَلَبُوا ، وَ نَالُوا بِكَ مَا لَمْ يَحْتَسِبُوا ، كُنْتَ عَلَى الْكَافِرِينَ عَذَاباً صَبّاً وَ نَهْباً ، وَ لِلْمُؤْمِنِينَ عَمَداً وَ حِصْناً ، فَطِرْتَ ـ وَ اللّهِ ـ بِنَعْمَائِهَا ، وَ فُزْتَ بِحِبَائِهَا ، وَ أَحْرَزْتَ سَوَابِقَهَا ، وَ ذَهَبْتَ بِفَضَائِلِهَا ، لَمْ تُفْلَلْ حُجَّتُكَ ، وَ لَمْ يَزِغْ قَلْبُكَ ، وَ لَمْ تَضْعُفْ بَصِيرَتُكَ ، وَ لَمْ تَجْبُنْ نَفْسُكَ وَ لَمْ تَخِرَّ ، كُنْتَ كَالْجَبَلِ لَا تُحَرِّكُهُ الْعَوَاصِفُ ، وَ كُنْتَ ـ كَمَا قَالَ عليه السلام ـ آمَنَ النَّاسِ فِي صُحْبَتِكَ وَ ذَاتِ يَدِكَ ، وَ كُنْتَ ـ كَمَا قَالَ ـ ضَعِيفاً فِي بَدَنِكَ ، قَوِيّاً فِي أَمْرِ اللّهِ ، مُتَوَاضِعاً فِي نَفْسِكَ ، عَظِيماً عِنْدَ اللّهِ ، كَبِيراً فِي الْأَرْضِ ، جَلِيلًا عِنْدَ الْمُؤْمِنِينَ ، لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ فِيكَ مَهْمَزٌ ،وَ لَا لِقَائِلٍ فِيكَ مَغْمَزٌ ، وَ لَا لِأَحَدٍ فِيكَ مَطْمَعٌ ، وَ لَا لِأَحَدٍ عِنْدَكَ هَوَادَةٌ .
الضَّعِيفُ الذَّلِيلُ عِنْدَكَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ حَتّى تَأْخُذَ لَهُ بِحَقِّهِ ، وَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ عِنْدَكَ ضَعِيفٌ ذَلِيلٌ حَتّى تَأْخُذَ مِنْهُ الْحَقَّ ، وَ الْقَرِيبُ وَ الْبَعِيدُ عِنْدَكَ فِي ذلِكَ سَوَاءٌ ، شَأْنُكَ الْحَقُّ وَ الصِّدْقُ وَ الرِّفْقُ ، وَ قَوْلُكَ حُكْمٌ وَ حَتْمٌ ، وَ أَمْرُكَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ ، وَ رَأْيُكَ عِلْمٌ وَ عَزْمٌ فِيمَا فَعَلْتَ ، وَ قَدْ نَهَجَ السَّبِيلُ ، وَ سَهُلَ الْعَسِيرُ ، وَأُطْفِئَتِ النِّيرَانُ ، وَ اعْتَدَلَ بِكَ الدِّينُ ، وَ قَوِيَ بِكَ الْاءِسْـلَامُ ، فَظَهَرَ أَمْرُ اللّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ ، وَ ثَبَتَ بِكَ الْاءِسْـلَامُ وَ الْمُؤْمِنُونَ ، وَ سَبَقْتَ سَبْقاً بَعِيداً ، وَ أَتْعَبْتَ مَنْ بَعْدَكَ تَعَباً شَدِيداً ، فَجَلَلْتَ عَنِ الْبُكَاءِ ، وَ عَظُمَتْ رَزِيَّتُكَ فِي السَّمَاءِ ، وَ هَدَّتْ مُصِيبَتُكَ الْأَنَامَ ؛ فَإِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ، رَضِينَا عَنِ اللّهِ قَضَاهُ ، وَ سَلَّمْنَا لِلّهِ أَمْرَهُ ، فَوَ اللّهِ لَنْ يُصَابَ الْمُسْلِمُونَ بِمِثْلِكَ أَبَداً .
كُنْتَ لِلْمُؤْمِنِينَ كَهْفاً وَ حِصْناً وَ قُنَّةً رَاسِياً ، وَ عَلَى الْكَافِرِينَ غِلْظَةً وَ غَيْظاً ، فَأَلْحَقَكَ اللّهُ بِنَبِيِّهِ ، وَ لَا أَحْرَمَنَا أَجْرَكَ ، وَ لَا أَضَلَّنَا بَعْدَكَ .
وَ سَكَتَ الْقَوْمُ حَتّى انْقَضى كَـلَامُهُ ، وَ بَكى ، وَ بَكى أَصْحَابُ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، ثُمَّ طَلَبُوهُ ، فَلَمْ يُصَادِفُوهُ .

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 132038
صفحه از 856
پرینت  ارسال به