579
تحفة الأولياء ج2

۱۲۴۶.احمد بن مهران ـ رحمه اللّه ـ روايت كرده و آن را مرفوع ساخته و احمد بن ادريس نيز روايت كرده است از محمد بن عبدالجبّار شيبانى كه گفت: حديث كرد مرا قاسم بن محمد رازى و گفت كه: حديث كرد مرا على بن محمد هرمزانى از حضرت ابى عبداللّه حسين بن على عليه السلام كه فرمود:«چون قبض روح مطهّر حضرت فاطمه عليهاالسلامشد، امير المؤمنين عليه السلام او را پنهان دفن كرد، و موضع قبر او را خاك پاشيد و با زمين برابر و هموار ساخت (كه علامت آن معلوم نباشد). پس برخاست و روى خود را به جانب قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله گردانيد و گفت: سلام خدا (يا سلام من يا همه سلام ها) بر تو باد، يا رسول اللّه از جانب خودم. سلام بر تو باد از جانب دختر تو و زيارت كننده اى كه به زيارت و ديدن تو آمده، و آن كه در اين خاك در عرصه تو شب را به روز مى آورد و آن كه خدا از براى او اختيار فرموده كه زود به تو ملحق گردد.
يا رسول اللّه از فراق دختر برگزيده ات صبر من كم (يا تمام) شد و از وفات مهتر و بهترين زنان عالميان قوّتم زائل شد، مگر آن كه در اقتدا كردن من به سنّت تو كه صبر است در مطلق مصيبت در باب جدايى تو، كه از هر مصيبتى عظيم تر است و تاب آوردن اندوه مفارقت تو، جاى آن است كه خود را تسلّى دهم و گنجايش دارد كه در اين مصيبت صبر كنم.
پس هر آينه به تحقيق كه تو را به دست خود در لحد قبرت گذاشتم و بر بالش خاك تكيه دادم، و جان مقدّس تو در ميان كو گردن و سينه من روان شد و بيرون آمد. و در كتاب خدا است بهترين قبول كردن ها و آن اين است كه: «إنّا لِلّهِ وَ إنّا إلَيْهِ راجِعُونَ»۱ . امانت خود را به خود برگردانيدى و گروگان خود را از من گرفتى و زهرا را ربودى. ۲ پس چه بسيار زشت است آسمان كبود و زمين غبارآلود.
يا رسول اللّه ، اندوه من هميشه خواهد بود، و شب من به بيدارى به سر خواهد رفت و اين اندوه، اندوهى است كه از دل من به در نخواهد رفت، تا آن كه خداى تعالى از براى من اختيار كند آن خانه اى را كه تو اكنون در آن مانده اى. اين درد دل و اندوه كه در دل من است، درد و اندوهى است كه دلم را مجروح كرده، و خونابه اى از آن روان ساخته، و اين غمى كه من دارم، غمى است كه مرا از جا به در آورده. چه زود جدايى افتاد در ميان ما، و به سوى خدا شكايت مى كنم، و دخترت به زودى تو را خبر خواهد داد به يارى كردن امّت تو يكديگر را بر ستم كردن در حقّ او و رعايت نكردن حرمت او.
پس او را احوال بپرس و درست پاپى شو و از او در خواه كه حال خود را به تو خبر دهد؛ كه بسيار غم ها كه موجب تشنگى و حرارت است، در سينه اش جولان مى زد (و بر روى يكديگر مى نشست) كه راهى به سوى پراكنده كردن آنها نيافت (و نتوانست كه آنها را بروز دهد) و به زودى همه را خواهد گفت. و خدا حكم مى فرمايد و او بهترين حكم كنندگان است.
سلام مى كنم بر تو يا رسول اللّه ، مانند سلام وداع كننده اى كه به خشم نيامده باشد، و دلتنگى و اندوه به هم نرسانيده باشد (كه از روى دشمنى مفارقت كند و مواصلت را نخواهد). پس اگر بر گردم و از نزد قبر تو بروم از ملال گرفتن نيست، و اگر بمانم و نزد قبر تو باشم از بدگمانى نيست، به آنچه خدا صبر كنندگان را وعده فرموده. و مى دانم كه به سبب صبرى كه در مفارقت تو و قبر تو مى كنم، مأجور و مثاب خواهم بود. آه، آه، و صبر كردن مبارك تر و نيكوتر است، و اگر غالب شدن آنها كه بر ما مستولى شدند نمى بود، هر آينه ماندن و درنگ در نزد قبر تو را بر خود لازم مى گردانيدم (كه بر آن ثابت مى بودم) و هر آينه گريه و فرياد و فغان مى كردم، مانند گريه و فرياد كردن زن فرزند مرده بر اين مصيبت عظمى كه در برابر چشم خدا (يعنى: در حضور آن جناب) دختر تو پنهان دفن شود، و حقّش از روى قهر غصب شود، و از ميراثش ممنوع گردد (كه به او ندهند)؛ با آن كه از زمان دولت وصال تو مدّتى نگذشته و ياد تو و نامت كهنه نشده.
و به سوى خداست شكايت من يا رسول اللّه و در باب مفارقت تو تسلّى نيكو است. خدا بر تو صلوات فرستد و بر او باد سلام و خشنودى خدا».

1.بقره، ۱۵۶.

2.مترجم - رحمه اللّه - اين سه فعل را به صورت معلوم ترجمه كرده و حال آن كه افعل ياد شده مجهول هستند و بنا بر اين بايد معنا چنين باشد: «امانت باز پس داده شد، و گرو گرفته و زهرا ربوده شد.


تحفة الأولياء ج2
578

۱۲۴۶.أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ ـ رَحِمَهُ اللّهُ ـ رَفَعَهُ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ الشَّيْبَانِيِّ ، قَالَ :حَدَّثَنِي الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الرَّازِيُّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهُرْمُزَانِيُّ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عليهماالسلام ، قَالَ : «لَمَّا قُبِضَتْ فَاطِمَةُ عليهاالسلام ، دَفَنَهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام سِرّاً ، وَ عَفَا عَلى مَوْضِعِ قَبْرِهَا ، ثُمَّ قَامَ ، فَحَوَّلَ وَجْهَهُ إِلى قَبْرِ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَقَالَ : السَّـلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللّهِ عَنِّي ؛ وَ السَّـلَامُ عَلَيْكَ عَنِ ابْنَتِكَ وَ زَائِرَتِكَ وَ الْبَائِتَةِ فِي الثَّرى بِبُقْعَتِكَ وَ الْمُخْتَارِ اللّهُ لَهَا سُرْعَةَ اللِّحَاقِ بِكَ ، قَلَّ يَا رَسُولَ اللّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي ، وَ عَفَا عَنْ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ تَجَلُّدِي إِلَا أَنَّ فِي التَّأَسِّي لِي بِسُنَّتِكَ فِي فُرْقَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ ، فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ ، وَ فَاضَتْ نَفْسُكَ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي ، بَلى وَ فِي كِتَابِ اللّهِ لِي أَنْعَمُ الْقَبُولِ «إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» ، قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ ، وَ أُخْلِسَتِ الزَّهْرَاءُ ، فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ يَا رَسُولَ اللّهِ ، أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ ؛ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ ، وَ هَمٌّ لَا يَبْرَحُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اللّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي أَنْتَ فِيهَا مُقِيمٌ ،كَمَدٌ مُقَيِّحٌ ، وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ ، سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا ، وَ إِلَى اللّهِ أَشْكُو ، وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلى هَضْمِهَا ، فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ ، وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ ، فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلى بَثِّهِ سَبِيلًا ، وَ سَتَقُولُ ، وَ يَحْكُمُ اللّهُ وَ هُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ .
سَـلَامَ مُوَدِّعٍ لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ ، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَـلَا عَنْ مَـلَالَةٍ ، وَ إِنْ أُقِمْ فَـلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللّهُ الصَّابِرِينَ ، وَاهَ وَاهاً ، وَ الصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أَجْمَلُ ، وَ لَوْ لَا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِينَ لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ وَ اللَّبْثَ لِزَاماً مَعْكُوفاً ، وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّكْلى عَلى جَلِيلِ الرَّزِيَّةِ ، فَبِعَيْنِ اللّهِ تُدْفَنُ ابْنَتُكَ سِرّاً ، وَ تُهْضَمُ حَقَّهَا ، وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا ، وَ لَمْ يَتَبَاعَدِ الْعَهْدُ ، وَ لَمْ يَخْلَقْ مِنْكَ الذِّكْرُ ، وَ إِلَى اللّهِ يَا رَسُولَ اللّهِ الْمُشْتَكى ، وَ فِيكَ يَا رَسُولَ اللّهِ أَحْسَنُ الْعَزَاءِ ، صَلَّى اللّهُ عَلَيْكَ ، وَ عَلَيْهَا السَّـلَامُ وَ الرِّضْوَانُ» .

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 128796
صفحه از 856
پرینت  ارسال به