۱۲۷۷.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند، از احمد بن محمد، از على بن حَكم، از مثنّى حنّاط، از ابوبصير كه گفت: بر امام محمد باقر عليه السلام داخل شدم و عرض كردم كه: شما وارث هاى رسول خداييد صلى الله عليه و آله ؟ فرمود:«آرى». عرض كردم كه: رسول خدا صلى الله عليه و آله وارث جميع پيغمبران بود؛ كه دانست هر چه ايشان دانستند؟ فرمود: «آرى». عرض كردم: پس شما مى توانيد كه مردگان را زنده گردانيد و كور مادرزاد و پيس را چاق كنيد و شفا دهيد؟ فرمود: «آرى، به اذن خدا». بعد از آن فرمود كه: «اى ابا محمد، نزديك من بيا» من نزديك آن حضرت شدم، پس دست بر رو و بر چشم من ماليد، و من آفتاب و آسمان و زمين و خانه ها و آنچه در شهر بود، همه را ديدم (و در بعضى از نسَخ كافى، به جاى شهر، خانه مذكور است و بنابر اين، مراد آن بيوت كه به خانه ها ترجمه شد، حجرهاى آن خانه است).
ابوبصير مى گويد كه: پس حضرت فرمود كه: «آيا دوست مى دارى كه همچنين روشن باشى، و از براى تو باشد آنچه از براى مردمان، و بر تو باشد آنچه بر ايشان است، در روز قيامت (يعنى: در محشر، ثواب و عقاب تو مثل ديگران باشد) يا بر گردى به حال كورى؛ چنانچه پيش از اين بودى، و بهشت از براى تو خالص باشد كه بى حساب داخل آن شوى؟»
عرض كردم كه: بر مى گردم به حال كورى؛ چنانچه بودم. پس دست بر چشم من ماليد و كور شدم؛ چنانچه بودم.
بعد از آن ابن ابى عمير را به اين امر حديث كردم، گفت: گواهى مى دهم كه اينك حقّ است؛ چنانچه روز حقّ است.