613
تحفة الأولياء ج2

۱۲۷۷.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند، از احمد بن محمد، از على بن حَكم، از مثنّى حنّاط، از ابوبصير كه گفت: بر امام محمد باقر عليه السلام داخل شدم و عرض كردم كه: شما وارث هاى رسول خداييد صلى الله عليه و آله ؟ فرمود:«آرى». عرض كردم كه: رسول خدا صلى الله عليه و آله وارث جميع پيغمبران بود؛ كه دانست هر چه ايشان دانستند؟ فرمود: «آرى». عرض كردم: پس شما مى توانيد كه مردگان را زنده گردانيد و كور مادرزاد و پيس را چاق كنيد و شفا دهيد؟ فرمود: «آرى، به اذن خدا». بعد از آن فرمود كه: «اى ابا محمد، نزديك من بيا» من نزديك آن حضرت شدم، پس دست بر رو و بر چشم من ماليد، و من آفتاب و آسمان و زمين و خانه ها و آنچه در شهر بود، همه را ديدم (و در بعضى از نسَخ كافى، به جاى شهر، خانه مذكور است و بنابر اين، مراد آن بيوت كه به خانه ها ترجمه شد، حجرهاى آن خانه است).
ابوبصير مى گويد كه: پس حضرت فرمود كه: «آيا دوست مى دارى كه همچنين روشن باشى، و از براى تو باشد آنچه از براى مردمان، و بر تو باشد آنچه بر ايشان است، در روز قيامت (يعنى: در محشر، ثواب و عقاب تو مثل ديگران باشد) يا بر گردى به حال كورى؛ چنانچه پيش از اين بودى، و بهشت از براى تو خالص باشد كه بى حساب داخل آن شوى؟»
عرض كردم كه: بر مى گردم به حال كورى؛ چنانچه بودم. پس دست بر چشم من ماليد و كور شدم؛ چنانچه بودم.
بعد از آن ابن ابى عمير را به اين امر حديث كردم، گفت: گواهى مى دهم كه اينك حقّ است؛ چنانچه روز حقّ است.


تحفة الأولياء ج2
612

۱۲۷۷.عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ ، عَنْ مُثَنًّى الْحَنَّاطِ ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ ، قَالَ :دَخَلْتُ عَلى أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام ، فَقُلْتُ لَهُ : أَنْتُمْ وَرَثَةُ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ؟ قَالَ : «نَعَمْ».
قُلْتُ : رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وَارِثُ الْأَنْبِيَاءِ ، عَلِمَ كُلَّ مَا عَلِمُوا؟ قَالَ : «نَعَمْ».
قُلْتُ : فَأَنْتُمْ تَقْدِرُونَ عَلى أَنْ تُحْيُوا الْمَوْتى ، وَ تُبْرِئُوا الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ ؟ قَالَ : «نَعَمْ بِإِذْنِ اللّهِ».
ثُمَّ قَالَ لِيَ : «ادْنُ مِنِّي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ» فَدَنَوْتُ مِنْهُ ، فَمَسَحَ عَلى وَجْهِي وَ عَلى عَيْنَيَّ ، فَأَبْصَرْتُ الشَّمْسَ وَ السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ الْبُيُوتَ وَ كُلَّ شَيْءٍ فِي الْبَلَدِ ، ثُمَ قَالَ لِي : «أَ تُحِبُّ أَنْ تَكُونَ هكَذَا وَ لَكَ مَا لِلنَّاسِ ، وَ عَلَيْكَ مَا عَلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ، أَوْ تَعُودَ كَمَا كُنْتَ وَ لَكَ الْجَنَّةُ خَالِصاً ؟»
قُلْتُ : أَعُودُ كَمَا كُنْتُ ، فَمَسَحَ عَلى عَيْنَيَّ ، فَعُدْتُ كَمَا كُنْتُ .
قَالَ : فَحَدَّثْتُ ابْنَ أَبِي عُمَيْرٍ بِهذَا ، فَقَالَ : أَشْهَدُ أَنَّ هذَا حَقٌّ كَمَا أَنَّ النَّهَارَ حَقٌّ .

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 128981
صفحه از 856
پرینت  ارسال به