۱۳۱۷.حسين بن محمد، از معلّى بن محمد، از احمد بن محمد بن عبداللّه ، از محمد بن سِنان روايت كرده است كه گفت: بر امام على نقى عليه السلام داخل شدم، پس فرمود كه:«اى محمد، آيا مصيبتى به آل فرج رسيد؟» عرض كردم كه: عُمر مُرد. فرمود كه: «الحمد للّه »، تا آن كه بيست و چهار مرتبه شمردم كه اين را فرمود.
من عرض كردم كه: اى آقاى من، اگر مى دانستم كه اين خبر تو را شاد مى گرداند، هر آينه به خدمت تو مى آمدم با پاى برهنه و همه جا مى دويدم. فرمود كه: «اى محمد، آيا نمى دانى كه عُمر خدا او را لعنت كند، به پدرم محمد بن على عليه السلام چه گفت؟» محمد مى گويد كه: عرض كردم: نه، حضرت فرمود كه: «با پدرم در باب چيزى گفت كه تو را چنان گمان مى كنم كه مست باشى. پدرم گفت: بار خدايا اگر مى دانى كه من شام كرده ام و از براى رضاى تو روزه دار بوده ام، او را مزه تاراج رفتن مال و خوارى اسيرى بچشان. پس به خدا سوگند كه روزى چند نرفت كه مال او و آنچه داشت، به تاراج رفت. بعد از آن او را به اسيرى گرفتند و او همين است كه مرده. خدا او را رحمت نكند و خداى عزّوجلّ پدرم را بر او يارى كرد و غالب گردانيد و خدا هميشه دوستان خويش را بر دشمنانش يارى مى دهد».
۱۳۱۸.احمد بن ادريس، از محمد بن حَسّان، از ابوهاشم جعفرى روايت كرده است كه گفت:با امام محمد تقى عليه السلام نماز كردم در مسجد مسيّب، و با ما نماز كرد در سمت قبله، در موضع هموارى. و جعفرى ذكر كرد كه اين درخت سدرى كه در مسجد است، خشك بود و يك برگ بر آن نبود. پس حضرت آبى طلبيد و وضو ساخت در زير آن درخت سدر، و آن سدر زنده شد و برگ بيرون آورد و در همان سال بار برداشت.
۱۳۱۹.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند، از احمد بن محمد، از حجّال و عمرو بن عثمان، از مردى از مردم مدينه، از مُطَرِّفى كه گفت: ابوالحسن حضرت امام رضا عليه السلام از دنيا درگذشت و مرا بر آن حضرت چهار هزار درم بود (كه اين مبلغ از آن حضرت طلب كار بودم) با خود گفتم كه: مال من رفت و عائد من نخواهد شد.
پس امام محمد تقى عليه السلام به سوى من فرستاد كه :«چون فردا شود به نزد من بيا، و بايد كه ترازو و سنگ ها با تو باشد» . بعد از آن بر حضرت امام محمد تقى عليه السلام داخل شدم، به من فرمود كه: «ابوالحسن عليه السلام ، وفات فرموده و تو را بر آن حضرت چهار هزار درم است؟» عرض كردم: آرى، پس آن حضرت جانمازى را كه در زيرش افتاده بود، بالا گرفت، ديدم كه دينارهاى بسيار در زير آن بود و آنها را به من تسليم فرمود.