۱۳۳۴.على، از ابو احمد بن راشد، از ابوهاشم جعفرى روايت كرده است كه گفت: به حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام فقر و پريشانى خود را شكايت كردم، پس به تازيانه خويش زمين را خواريد. ابو هاشم مى گويد كه: چنان مى پندارم كه آن را به دستمالى پوشانيد و پانصد دينار بيرون آورد و فرمود كه:«اى ابو هاشم، اين را بگير و ما را معذور دار» (و عذر ما را بپذير).
۱۳۳۵.على بن محمد، از ابو عبداللّه بن صالح، از پدرش، از ابو على مطهّر روايت كرده است كه در قادسيّه (و بنابر بعضى از نسَخ كافى، در سال قادسيّه) به حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام نوشت و او را اعلام كرد كه مردم اراده برگشتن دارند؛ چه ايشان به سوى حجّ بيرون رفتند و در قادسيّه شنيدند كه در منازل بعد آب يافت نمى شود، لهذا اراده برگشتن داشتند، و نوشت كه: از تشنگى مى ترسد. حضرت عليه السلام در جواب نوشت:«برويد كه بر شما هيچ ترسى نيست. ان شاءاللّه ». پس همگى صحيح و سالم رفتند؛ والحمدللّه رب العالمين.