83
تحفة الأولياء ج2

۸۰۳.به همين اسناد، از احمد بن محمد روايت است كه گفت: حديث كرد مرا ابوعلى اَرَّجانى فارسى، از عبدالرّحمان بن حجّاج كه گفت: در سالى كه حضرت امام موسى كاظم عليه السلام را گرفتند و محبوس ساختند، از عبدالرّحمان سؤال كردم و به او گفتم كه: حضرت امام موسى عليه السلام در دست هارون ملعون گرفتار شده و ما نمى دانيم كه بازگشت او به سوى چه خواهد بود؟ آيا از آن حضرت چيزى به تو رسيده در باب يكى از فرزندانش؟ عبدالرّحمان مرا جواب داد كه: من گمان نداشتم كه كسى مرا از اين مسأله سؤال كند، داخل شدم بر جعفر بن محمد عليه السلام در منزل آن حضرت و ديدم كه آن حضرت در فلان اطاق، در خانه خويش كه آن را مسجد خويش ساخته بود، تشريف داشت، و آن حضرت دعا مى كرد و بر طرف راست آن حضرت موسى بن جعفر عليه السلام بود، و بر دعاى آن حضرت، آمين مى گفت. به آن حضرت عرض كردم كه: خدا مرا فداى تو گرداند، تو خود شناخته اى كه من از غير تو بريده شده ام، و رو به سوى تو دارم، و تو را خدمت مى كنم، پس بفرما كه ولى و امام مردم بعد از تو، كيست؟
حضرت فرمود كه:
«موسى زره رسول را پوشيد، و بر اندام او راست آمد» (كه بلندتر و كوتاه تر نبود). پس من به آن حضرت عرض كردم كه: بعد از اين به چيزى احتياج ندارم.

۸۰۴.احمد بن مهران، از محمد بن على، از موسى صيقل، از مُفضّل بن عمر روايت كرده كه گفت: در نزد امام جعفر صادق عليه السلام بودم كه امام موسى عليه السلام داخل شد و آن حضرت كودكى بود.۱صادق عليه السلام فرمود:«او را گرامى دار و بگذار امر او را در نزد كسى كه بر او اعتماد داشته باشى از اصحاب خود».

۸۰۵.احمد بن مهران، از محمد بن على، از يعقوب بن جعفر جعفرى روايت كرده است كه گفت: حديث كرد مرا اسحاق بن جعفر و گفت كه: روزى در نزد پدرم بودم كه على بن عمر بن على از آن حضرت سؤال نمود، و عرض كرد كه: فداى تو گردم، به سوى كه پناه بريم و مردم به كه پناه برند بعد از تو؟ پدرم فرمود:«به سوى صاحب دو جامه زرد و صاحب دو گيسو، يا كاكل و او در اين ساعت بر تو طالع مى شود، و بر مى آيد از اين در و در را به هر دو دست مى گشايد». پس درنگ نكرديم كه كف هاى دستى از براى ما پيدا شد و درها را گرفت و آنها را گشود. بعد از آن حضرت امام موسى كاظم عليه السلام بر ما داخل شد.

1.در روايت غلام آمده، كه به معناى نوجوان است.


تحفة الأولياء ج2
82

۸۰۳.وَ بِهذَا الْاءِسْنَادِ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، قَالَ :حَدَّثَنِي أَبُو عَلِيٍّ الْأَرَّجَانِيُّ الْفَارِسِيُّ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمنِ بْنِ الْحَجَّاجِ ، قَالَ : سَأَلْتُ عَبْدَ الرَّحْمنِ فِي السَّنَةِ الَّتِي أُخِذَ فِيهَا أَبُو الْحَسَنِ الْمَاضِي عليه السلام ، فَقُلْتُ لَهُ : إِنَّ هذَا الرَّجُلَ قَدْ صَارَ فِي يَدِ هذَا ، وَ مَا نَدْرِي إِلى مَا يَصِيرُ ؟ فَهَلْ بَلَغَكَ عَنْهُ فِي أَحَدٍ مِنْ وُلْدِهِ شَيْءٌ ؟
فَقَالَ لِي : مَا ظَنَنْتُ أَنَّ أَحَداً يَسْأَلُنِي عَنْ هذِهِ الْمَسْأَلَةِ ؛ دَخَلْتُ عَلى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام فِي مَنْزِلِهِ ، فَإِذَا هُوَ فِي بَيْتٍ كَذَا فِي دَارِهِ فِي مَسْجِدٍ لَهُ ، وَ هُوَ يَدْعُو ، وَ عَلى يَمِينِهِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عليه السلام يُؤَمِّنُ عَلى دُعَائِهِ ، فَقُلْتُ لَهُ : جَعَلَنِيَ اللّهُ فِدَاكَ ، قَدْ عَرَفْتَ انْقِطَاعِي إِلَيْكَ ، وَ خِدْمَتِي لَكَ ، فَمَنْ وَلِيُّ النَّاسِ بَعْدَكَ ؟ فَقَالَ : «إِنَّ مُوسى قَدْ لَبِسَ الدِّرْعَ وَ سَاوى عَلَيْهِ» فَقُلْتُ لَهُ : لَا أَحْتَاجُ بَعْدَ هذَا إِلى شَيْءٍ .

۸۰۴.أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ، عَنْ مُوسى الصَّيْقَلِ ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ ، قَالَ :كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، فَدَخَلَ أَبُو إِبْرَاهِيمَ عليه السلام ـ وَهُوَ غُـلَامٌ ـ فَقَالَ : «اسْتَوْصِ بِهِ ، وَ ضَعْ أَمْرَهُ عِنْدَ مَنْ تَثِقُ بِهِ مِنْ أَصْحَابِكَ» .

۸۰۵.أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ، عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِيِّ ، قَالَ :حَدَّثَنِي إِسْحَاقُ بْنُ جَعْفَرٍ ، قَالَ : كُنْتُ عِنْدَ أَبِي يَوْماً ، فَسَأَلَهُ عَلِيُّ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَلِيٍّ ، فَقَالَ : جُعِلْتُ فِدَاكَ ، إِلى مَنْ نَفْزَعُ وَ يَفْزَعُ النَّاسُ بَعْدَكَ ؟
فَقَالَ : «إِلى صَاحِبِ الثَّوْبَيْنِ الْأَصْفَرَيْنِ وَ الْغَدِيرَتَيْنِ ـ يَعْنِي الذُّؤَابَتَيْنِ ـ وَ هُوَ الطَّالِعُ عَلَيْكَ مِنْ هذَا الْبَابِ ، يَفْتَحُ الْبَابَيْنِ بِيَدِهِ جَمِيعاً» ، فَمَا لَبِثْنَا أَنْ طَلَعَتْ عَلَيْنَا كَفَّانِ آخِذَةً بِالْبَابَيْنِ ، فَفَتَحَهُمَا ، ثُمَّ دَخَلَ عَلَيْنَا أَبُو إِبْرَاهِيمَ عليه السلام .

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 129130
صفحه از 856
پرینت  ارسال به