۸۰۶.على بن ابراهيم، از پدرش، از ابن ابى نجران، از صفوان جمّال، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه گفت: منصور بن حازم به آن حضرت عرض كرد كه: پدر و مادرم فداى تو باد، نفوس در معرض زوال است و اجل آنها در صبح و شام مى رسد و به مرگ بسيار نزديك است. پس هرگاه اين امر (كه عبارت است از رحلت) واقع شود، كى امام خواهد بود؟ حضرت صادق عليه السلام فرمود كه:«چون اين امر واقع شود، همين امام شما است » و حضرت، دست خويش را بر دوش راست امام موسى كاظم زد. در آنچه من مى دانم، آن حضرت در آن روز، كودك پنج ساله (يا قامت مباركش، پنج شبر بود) و عبداللّه پسر امام جعفر با ما نشسته بود.
۸۰۷.محمد بن يحيى، از محمد بن حسين، از عبدالرّحمان بن ابى نجران، از عيسى بن عبداللّه بن محمد بن عمر بن على بن ابى طالب عليه السلام از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه گفت: به آن حضرت عرض كردم كه: هرگاه حادثه اى واقع شود ـ و خدا آن را به من ننمايد ـ به كه اقتدا كنم؟ راوى مى گويد كه: حضرت اشاره فرمود به سوى پسرش حضرت موسى. عرض كردم كه: اگر حادثه به امام موسى رخ نمايد به كه اقتدا كنم؟ فرمود:«به فرزند او».
عرض كردم كه: اگر به فرزند آن حضرت، امرى روى دهد و برادرى بزرگ و پسر كوچكى را وا گذارد، به كه اقتدا كنم؟ فرمود: «به فرزند او». پس فرمود كه: «هميشه چنين است». عرض كردم كه: اگر امام را نشناسم و مكان او را ندانم؟ فرمود كه: «مى گويى: خداوندا، به درستى كه من دوست مى دارم آن كه را كه باقى مانده از حجّت هاى تو از فرزند امامى كه در گذشته؛ زيرا كه همين تو را كفايت مى كند. ان شاءاللّه » .
۸۰۸.احمد بن مهران، از محمد بن على، از عبداللّه قَلّاء ، از مفضّل بن عمر روايت كرده است كه گفت: امام جعفر صادق عليه السلام ، امام موسى كاظم عليه السلام را ياد فرمود و آن حضرت در آن روز كودكى بود. پس فرمود كه:«اين، مولودى است كه در ميان ما فرزندى زاده نشد كه بركتش بر شيعيان ما از او عظيم تر باشد».
بعد از آن به من فرمود كه: «با اسماعيل جفا مكنيد و رعايت جانب او منظور داريد» (و بعضى گفته اند كه لا تجفوّا به تشديد فا است و مراد، اين است كه خبر مردن را به او مدهيد، يعنى: او را به آنچه گفتم خبر مدهيد؛ زيرا كه مى داند كه امامت با پسر بزرگ تر است، و اگر او زنده باشد، نبايد كه امامت به غير او برسد و از اين مى داند كه زنده نمى باشد).