11
تحفة الأولياء ج3

۱۴۵۲.محمد بن يحيى و غير او ، از احمد بن محمد و غير او ، از محمد بن خالد ، از ابونهشل روايت كرده اند كه گفت : حديث كرد مرا محمد بن اسماعيل ، از ابوحمزه ثمالى كه گفت : شنيدم از امام محمد باقر عليه السلام كه مى فرمود :«به درستى كه خداى عز و جلما را از اعلاى عليّين آفريد ، و دل هاى شيعيان ما را آفريد، از آنچه ما را از آن آفريد ، و بدن هاى ايشان را از پست تر از آن آفريد . و دل هاى ايشان به سوى ما ميل مى كند و مى شتابد از غايت شوق؛ آن دل ها آفريده شده است از آنچه ما آفريده شديم»؛ پس اين آيه را تلاوت فرمود : «كَلّا اِنَّ كِتابَ الَاَبْرارِ لَفى عِلِّيِّينَ * وَما أَدْريكَ ما عِلِّيُّونَ * كِتابٌ مَرقومٌ * يَشْهَدَهُ الْمُقَرَّبُونَ»۱ ؛ يعنى : «نه چنان است ، به درستى كه نوشته نيكوكاران هر آينه در عليّين است ، و چه چيز دانا ساخت تو را كه چيست علّيّون؟ نوشته اى است مسطور ، كه حروف آن مبيّن و روشن است ، يا به علامتى موسوم است كه هر كه آن را مشاهده كند ، بداند كه در او همه چيز است . حاضر شوند و ببينند آن نوشته را مقربان درگاه خدا ، يا گواهى دهند بر آنچه در آن است ».
و حضرت فرمود كه : «دشمنان ما را از سجيّن آفريد ، و دل هاى شيعيان ايشان را آفريد ، از آنچه ايشان را از آن آفريد ، و بدن هاى ايشان را از پست تر از آن آفريد؛ پس دل هاى ايشان ميل به سوى ايشان مى كند و مى شتابد از غايت شوق؛ زيرا كه آن دل ها آفريده شده است از آنچه آنها آفريده شده اند» . از آن پس، اين آيه را تلاوت فرمود : «كَلّا اِنَّ كِتابَ الفُجّارِ لَفى سِجِّينٍ * وَما أَدْرئكَ ما سِجِّينٌ * كِتابٌ مَرْقومٌ * وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلمُكَذِّبينَ»۲ ؛ يعنى : «نه چنان است ، به درستى كه نوشته نابكاران هر آينه در سجين است ، و چه چيز دانا گردانيد تو را كه چيست سجين؟ نوشته اى است مسطور كه حروف آن مبيّن و روشن است ، يا به علامتى موسوم است كه هر كه آن را مشاهده كند ، بداند كه هيچ خير در آن نيست . واى! و شدّت عقوبت در آن روز از براى تكذيب كنندگان است» . ۳

۱۴۵۳.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند ، از سهل بن زياد و چند نفر ، از حسين بن حسن ، همه از محمد بن اورمه ، از محمد بن على ، از اسماعيل بن يسار ، از عثمان بن يوسف كه گفت : خبر داد مرا عبداللّه بن كيسان ، از امام جعفر صادق عليه السلام وگفت : به آن حضرت عرض كردم كه : فداى تو گردم! منم، غلام تو ، عبداللّه بن كيسان .
فرمود :
«امّا نسب را مى شناسم و امّا تو را نمى شناسم» . عبداللّه مى گويد كه : به حضرت عرض كردم كه : من در جبل متولد شده ام و در زمين فارس نشو و نما نموده ام ، و من با مردمان در امر تجارات و غير آن آميزش مى كنم؛ پس با مردى آميزش مى نمايم ، و خوش طورى و خوش خلقى و امانت از براى او مى بينم ، و چون او را تفتيش و تفحّص مى كنم و احوال او را جستجو مى نمايم ، از برايم ظاهر مى شود كه با شما دشمنى دارد ، و او را دشمن شما به جا مى آورم . و با مردى آميزش مى كنم ، و كج خلقى و بى امانتى و بدخويى از او مى بينم ، پس امر او را جستجو مى كنم ، و بعد از تفحص مشخص مى شود كه با شما دوستى دارد و او را دوست شما به جا مى آورم . بفرما كه اين امر چگونه مى شود؟
راوى مى گويد كه : فرمود : «اى پسر كيسان! آيا ندانسته اى كه خداى عز و جل سرشتى را از بهشت و سرشتى را از دوزخ فرا گرفت و هر دو را به هم آميخت . بعد از آن ، اين سرشت را از آن سرشت ، و آن سرشت را از اين سرشت بيرون آورد؛ پس آنچه را كه از آن گروه ديده اى ،از امانت و خوش خلقى و خوش طورى ، از آن چيزى است كه به ايشان رسيده از سرشت بهشت ، و ايشان برمى گردند به آنچه از آن آفريده شده اند؛ يعنى دوزخ . و آنچه را كه از اين گروه شيعيان ديده اى ، از بى امانتى و كج خلقى و بدخويى ، از آن چيزى است كه به ايشان رسيده از سرشت دوزخ ، و ايشان برمى گردند به آنچه از آن آفريده شده اند ؛ يعنى بهشت» .

1.مطفّفين ، ۱۸ ـ ۲۱.

2.مطففين ، ۷ ـ ۱۰ .

3.. و همين حديث، در باب كيفيت آفريدن بدن هاى ائمّه و ارواح و دل هاى ايشان گذشت ، با اختلافى در سند آن ، و ويل تا آخر آيه در آنجا نبود . (مترجم)


تحفة الأولياء ج3
10

۱۴۵۲.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى وَغَيْرُهُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَغَيْرِهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ أَبِي نَهْشَلٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام يَقُولُ:«إِنَّ اللّهَ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ خَلَقَنَا مِنْ أَعْلى عِلِّيِّينَ، وَخَلَقَ قُلُوبَ شِيعَتِنَا مِمَّا خَلَقَنَا مِنْهُ، وَخَلَقَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ دُونِ ذلِكَ ، وَقُلُوبُهُمْ تَهْوِي إِلَيْنَا؛ لِأَنَّهَا خُلِقَتْ مِمَّا خُلِقْنَا» ثُمَّ تَلَا هذِهِ الْايَةَ : «كَلاّ إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفِى عِلِّيِّينَ وَما أَدْراكَ ما عِلِّيُّونَ كِتابٌ مَرْقُومٌ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ» .
«وَخَلَقَ عَدُوَّنَا مِنْ سِجِّينٍ، وَخَلَقَ قُلُوبَ شِيعَتِهِمْ مِمَّا خَلَقَهُمْ مِنْهُ ، وَأَبْدَانَهُمْ مِنْ دُونِ ذلِكَ؛ فَقُلُوبُهُمْ تَهْوِي إِلَيْهِمْ؛ لِأَنَّهَا خُلِقَتْ مِمَّا خُلِقُوا مِنْهُ» ثُمَّ تَلَا هذِهِ الْايَةَ: «كَلاّ إِنَّ كِتابَ الفُجّارِ لَفِى سِجِّينٍ وَما أَدْراكَ ما سِجِّينٌ كِتابٌ مَرْقُومٌ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» .

۱۴۵۳.عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ ؛ وَغَيْرُ وَاحِدٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ جَمِيعاً، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ يَسَارٍ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ يُوسُفَ، قَالَ: أَخْبَرَنِي عَبْدُ اللّهِ بْنُ كَيْسَانَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، قَالَ: قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، أَنَا مَوْلَاكَ عَبْدُ اللّهِ بْنُ كَيْسَانَ.
قَالَ:
«أَمَّا النَّسَبُ فَأَعْرِفُهُ، وَأَمَّا أَنْتَ فَلَسْتُ أَعْرِفُكَ».
قَالَ: قُلْتُ لَهُ: إِنِّي وُلِدْتُ بِالْجَبَلِ، وَنَشَأْتُ فِي أَرْضِ فَارِسَ، وَإِنَّنِي أُخَالِطُ النَّاسَ فِي التِّجَارَاتِ وَغَيْرِ ذلِكَ، فَأُخَالِطُ الرَّجُلَ، فَأَرى لَهُ حُسْنَ السَّمْتِ وَحُسْنَ الْخُلُقِ وَكَثْرَةَ أَمَانَةٍ، ثُمَّ أُفَتِّشُهُ، فَأَتَبَيَّنُهُ عَنْ عَدَاوَتِكُمْ؛ وَأُخَالِطُ الرَّجُلَ، فَأَرى مِنْهُ سُوءَ الْخُلُقِ وَقِلَّةَ أَمَانَةٍ وَزَعَارَّةً، ثُمَّ أُفَتِّشُهُ، فَأَتَبَيَّنُهُ عَنْ وَلَايَتِكُمْ، فَكَيْفَ يَكُونُ ذلِكَ؟
قَالَ : فَقَالَ لِي: «أَمَا عَلِمْتَ يَا ابْنَ كَيْسَانَ، أَنَّ اللّهَ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ أَخَذَ طِينَةً مِنَ الْجَنَّةِ وَطِينَةً مِنَ النَّارِ، فَخَلَطَهُمَا جَمِيعاً، ثُمَّ نَزَعَ هذِهِ مِنْ هذِهِ ، وَهذِهِ مِنْ هذِهِ، فَمَا رَأَيْتَ مِنْ أُولئِكَ مِنَ الْأَمَانَةِ وَحُسْنِ الْخُلُقِ وَحُسْنِ السَّمْتِ، فَمِمَّا مَسَّتْهُمْ مِنْ طِينَةِ الْجَنَّةِ، وَهُمْ يَعُودُونَ إِلى مَا خُلِقُوا مِنْهُ، وَمَا رَأَيْتَ مِنْ هؤُلَاءِ مِنْ قِلَّةِ الْأَمَانَةِ وَسُوءِ الْخُلُقِ وَالزَّعَارَّةِ ، فَمِمَّا مَسَّتْهُمْ مِنْ طِينَةِ النَّارِ، وَهُمْ يَعُودُونَ إِلى مَا خُلِقُوا مِنْهُ».

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 181898
صفحه از 764
پرینت  ارسال به