56 . باب در بيان خاموشى و نگاه داشتن زبان
۱۸۲۰.محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد بن عيسى ، از احمد بن محمد بن ابى نصر روايت كرده است كه گفت : ابوالحسن حضرت امام رضا عليه السلام فرمود كه :«از نشانه هاى دانشمندى ، بردبارى و علم و خاموشى است . خاموشى درى است از درهاى حكمت، و خاموشى كسب دوستى مى كند ، و آن دليل است بر هر خوبى» .
۱۸۲۱.از او ، از حسن بن محبوب ، از عبداللّه بن سنان ، از ابوحمزه روايت است كه گفت : شنيدم از امام محمد باقر عليه السلام كه مى فرمود :«جز اين نيست كه شيعيان ما گنگان اند» (يعنى آن چه نبايد بگويند ، نمى گويند) .
۱۸۲۲.از او ، از ابن محبوب ، از ابوعلى جوانى روايت است كه گفت : در خدمت امام جعفر صادق عليه السلام حاضر بودم و آن حضرت به يكى از غلامان خود كه او را سالم مى گفتند مى فرمود ـ و دست مبارك را بر لب هاى خويش گذاشت ـ و فرمود كه :«اى سالم! زبان خود را نگاه دار تا سالم بمانى ، و مردم را بر گردن هاى ما بار و سوار مكن» .
۱۸۲۳.از او ، از عثمان بن عيسى روايت است كه گفت : در خدمت امام موسى كاظم عليه السلام حضور داشتم ، و مردى به آن حضرت عرض كرد كه : مرا وصيّت فرما . فرمود :«زبان خود را نگاه دار تا عزيز شوى ، و مردم را بر افسار خويش دست مده ، كه گردنت رام مى شود و به هر سمتى كه آن را مى كشند مى رود ، مانند حيوانى كه رام باشد» .
۱۸۲۴.از او ، از هيثم بن ابى مسروق ، از هشام بن سالم ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت است كه فرمود :«رسول خدا صلى الله عليه و آله به مردى كه به خدمت آن حضرت آمده بود فرمود كه : آيا نمى خواهى تو را دلالت كنم بر امرى كه خدا تو را به سبب آن داخل بهشت گرداند؟ عرض كرد : بلى ، يا رسول اللّه ! مى خواهم . فرمود : عطا كن از آن چه خدا به تو عطا فرموده . عرض كرد : پس اگر پريشان تر باشم از كسى كه خواسته باشم كه به او عطا كنم؟ فرمود : پس ستم رسيده را يارى كن . عرض كرد كه : اگر ضعيف تر باشم از كسى كه خواهم او را يارى كنم؟ فرمود كه : از براى احمق نادان صنعتى به عمل آور ـ يعنى بر او اشاره نما و او را دلالت كن بر آن چه نمى داند ـ . عرض كرد كه : اگر نادان تر باشم از آنكه خواهم او را اعانت كنم و تعليم دهم . فرمود : پس زبان خويش را خاموش كن ، مگر از خوبى . آيا تو را شاد نمى گرداند ، آن يك خصلت از اين خصلت ها در تو باشد و تو را بكشد به سوى بهشت؟».