«كيف أقول؟»، قال: قل اللّه أكبر من أن يوصف.
ميرداماد مى نويسد كه در كتاب هاى مافوق الطبيعه، با برهان يقينى ثابت شد كه خداوند متعال، در مجد و كمال و عزّ و جلال، غير متناهى است و هرچه را كه عقل فرض كند، خداوند به نحو غير متناهى، بالاتر از آن است:
وكذلك آية مرتبة فرضها العقل من مراتب تلك اللاتناهيات فانها و مافوقها الى لانهاية اللاتناهيات من كل جهة متحقّقة هناك بالفعل فى وحدة صرفة حقة.
كسى كه در شناخت به مرتبه اى رسيد كه خداوند را كمال و فوق كمال و تمام فوق تمام دانست، اميد است كه به مرحله خروج از نصاب تحديد و تشبيه برسد.
ميرداماد، پس از بيان مطالب فوق، مى گويد اگر آنچه را كه گفته شد، فهميدى، كلام مولايمان امام صادق عليه السلام كه فرمود: (أكبر من كل شى ءٍ حدّدته) را خواهى فهميد. اين فرمايش امام صادق عليه السلام بيانى است كه با بليغ ترين وجه، به همان مطلبى كه در بالا بدان اشاره شد، پرداخته است.
او در ادامه، درباره حديثى مرسل از امام رضا عليه السلام مى گويد كه نظير اين احاديث، برتر از آن هستند كه نياز به سند داشته باشند و ارسال سند، مشكلى براى روايتْ ايجاد نمى كند چون متن اين روايات، آسمانى است و خود روايت، گواه است بر اين كه از منبع وحى سرچشمه گرفته است. چنان كه نهج البلاغه، خود، بزرگ ترين شاهد بر مسند بودن خويش است.
ميرداماد، در ذيل روايت دوم از باب «الحركة والانتقال»، روايتى درباره معراج پيامبر صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه راوى، سؤال هايى درباره آيات سوره نجم پرسيده است و حضرت كاظم عليه السلام ، بدانها پاسخ مى دهد.
او در تفسير روايت سوم از روايات همين باب، درباره لزوم «ولىّ» بعد از پيامبر، مباحثى را مطرح مى كند و عنوان مى كند كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله واجب بود كه معارف الهى را به بيانى عامّه فهم، بيان كند و مسائل غامض حِكمى و اسرار را در بطون آن كلمات قرار دهد تا هر صاحب بصيرتى به ميزان انديشه اش از آنها بهره مند شود؛ سپس اوصيا