دليل خلاف بودن عبارت «صحيفه» را آيه «لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَـثَةٍ»۱ مى داند.
در بحث از روايت ششم همين باب، در مورد جمله «خالق اذ لا مخلوق»، معتقد به دو نحو خالقيت براى خداوند مى شود: 1. خالقيت ذاتى كه از صفات ذات است؛ 2. خالقيت اضافى كه از صفات فعل است.
او در روايت هفتم از همين باب، به توضيح جمله «بديع لم يكن» مى پردازد و با بيان اين مطلب كه خداوندْ جهان را يكجا آفريده است، اظهار مى دارد كه تقدم و تأخّر، فقط در موجوداتِ زمانى تحقّق پيدا مى كند و اين نكته را مطابق مذهب حكما و برخى از معتزله (نظير نظّام) مى داند.
ميرداماد با نقل كلام شهرستانى، به توجيه عقايد معتزله مى پردازد و مى نويسد:
لو كان قال والتقدم والتأخّر انّما يقع فى حدوثها الزمانى دون حدوثها الدهرى لكان قد أصاب سرّ الحق من الحكمة.
آن گاه، داستانى را از «كشّاف» زمخشرى نقل مى كند كه عبداللّه بن طاهر به حسين بن فضل گفت: از آياتى كه فهم آن براى من مشكل است، آيه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِى شَأْنٍ»۲ است. حسين در جوابش گفت:
أما قوله «كل يوم هو فى شأن» فانّها من شؤون يبديها لاشؤون يبتديها.
عبداللّه برخاست و پيشانى او را بوسيد.
كتاب الحجة
ميرداماد، از احاديث «كتاب الحجة»، فقط به يك حديث اشاره كرده و به تبيين واژه «زنديق» پرداخته و به دليل اطلاق عنوان زنديق، اشاره نموده است.
گويا دين زرتشت، كتابى به نام «زند» داشته است كه مجوس و ملحدان از آن پيروى مى كردند. لذا به آنها زنديق گفته شده است.
ميرداماد، در پايان اين تعليقه، به توثيق ابن اسحاق كه از روات است پرداخته است.