نگاهى به الرواشح السماويه ميرداماد (م1041ق) - صفحه 325

مى دهم كه دروغ به پيامبر بست و پيامبر صلى الله عليه و آله پرنده را نفرموده است؛ ولى او به خاطر نزديكى به ما اين حديث را ساخت.
3 . مؤلف، دسته هاى ديگرى از حديث سازها را زنادقه (نظير ابن ابى العوجاء) و خوارج (نظير ازارقه) و نواصب و بعضى از غلات (نظير ابن الخطاب و يونس بن ظبيان و يزيد الصائغ) مى داند. عقيلى روايت مى كند از حماد بن زيد كه زنادقه، چهارده هزار حديث از قول پيامبر ساختند. وى داستان غرانيق را از ساخته هاى زنادقه مى داند.
4 . دسته ديگر، كسانى بودند كه براى به دست آوردن نان، حديث ساختند و شاهد مدعا اين داستان معروف است كه كسى در بغداد از احمد بن حنبل و يحيى بن معين حديث نقل مى كرد و هر دو حاضر بودند. به او گفتند: ما كى چنين چيزى گفتيم؟ گفت: مگر در دنيا فقط شما دوتا احمد بن حنبل و يحيى بن معين هستيد؟ من از هفده احمد بن حنبل مطلب نوشته ام.
ميرداماد، سپس جريانى را كه بين عايشه و ابو هريره اتفاق افتاده را نقل مى كند كه ابوهريره روايتى از پيامبر نقل كرد. عايشه به او گفت: كى پيامبر چنين چيزى فرمود؟ گفت: هنگامى كه پدرت را به خلافت نصب كرد!
مؤلف، بعد از شرح اقسام چند گانه، مى پردازد به تصحيف هاى ديگرى كه اتفاق افتاده است، چه عمدا و چه سهوا. راوى، گاهى كلام خود را مسندا نقل مى كند و گاهى كلمات حكما را به پيامبر نسبت مى دهد؛ ۱ گاهى كلامى را مى شنود و در آنها يك جمله (كه ربطى به حديث ندارد)، خيال مى كند كه جزو حديث است؛ بعد آن را به عنوان حديث نقل مى كند. نكته اى كه در اين بخش قابل تأمل است، اين است كه ميرداماد در اين بخش، بيان مى كند كه يكى از كارهاى جاعلان حديث، اين بوده كه حديث ضعيف السند را با سند صحيح نقل مى كردند كه اگر چنين كارى صورت پذيرفته باشد، براى

1.آقاى مونتگمرى وات در كتاب فلسفه و كلام اسلامى، ص۸۷ ، همين نظر را اظهار مى دارد: بيشتر اقوال حكيمانه موروثى خاورميانه نيز به [حضرت] محمد صلى الله عليه و آله نسبت داده مى شد.

صفحه از 326