در حضور طفل، با تكلّف، خود را به صلاح نمايش دهند تا آنها عملاً مرتاض و مربّى شوند و اين، خود شايد مبدأ اصلاح خود پدر و مادر نيز شود. ۱
ايشان درباره ضرورت تربيت عملى در ميان علما به عنوان معلّمان و مربّيان مردم، چنين آورده است:
پس آنان كه به مسند ارشاد خلق نشستند و خود را راهنماى طريق سعادت معرّفى مى كنند، بايد با اين صفت شريف (تواضع)، خلق را دعوت كنند... [و ]تا نورانيت و صفا و محبّت و تواضع در قلب عالِم و مرشد نباشد، نمى تواند به ارشاد خلق و تعليم مردمْ قيام كند و نمى تواند تخم معارف و حكم را در قلوب مردم بنشاند...
و چون عالم به وظيفه علم كه اخلاق حسنه است رفتار نكرد، دين و علم از نظر مردم مى افتد و عقيده مردم، سست مى شود و دل ها از علماى حق هم منصرف مى شود و اين، يكى از بزرگ ترين ضربت هايى است كه به پيكر ديانت و حقيقت، از دست علماى وظيفه نشناس مى خورد كه كمتر چيزى مى تواند اين طور مؤثّر باشد. ۲
نظريه اعتدال طلايى
ظاهرا نظريه اعتدال در مباحث اخلاقى، نخستين بار توسط ارسطو (معلّم اوّل) مطرح شده است. ارسطو معتقد بود كه نفس انسان، داراى چهار قوّه است: عاقله، وهْميه، غضبيه و شهَويه. او براى هر يك از اين قوا تعريفى ارائه كرد و جايگاه هر يك را در نفس آدمى مشخّص ساخت. آن گاه ادّعا كرد كه هر يك از اين قواى چهارگانه، داراى حدّ افراط و تفريط است. ارسطو، حدّ ميانه و اعتدال اين قوا را عدالت ناميد و كمال انسان و سعادت او را رسيدن به چنين مقامى دانست.
بدين ترتيب، نظام اخلاقى يى كه ارسطو بنيانگذار آن است، ترسيم شد و از آنجا كه اين نظام، مورد اقبال و پذيرش فلاسفه شرق و غرب واقع شد، از آن به نظريه