با استاد محمدباقر بهبودى در عرصه روايت و درايت حديث - صفحه 439

كتاب هاى اصيل شيعه، يعنى تهذيب و استبصار و فقيه را با توجه به سند و با توجه با انظار فقهاى عظام و طى مراجعات لازم و مقايسه با كتاب و سنت انتخاب كرده ام، بنابراين تصور نمى رود كه نقدى بر آن وارد شود. البته من معصوم نيستم ولى بايد توجه داشت كه تشخيص صحت و سقم در انظار دانشمندان ملاك هاى مختلف دارد. من در مقدمه فارسى گزيده كافى نوشته ام كه شهيد ثانى و همه دانشمندان متأخرين، صحاح كافى را در حدود پنجهزار حديث مى دانند، ولى فرزند شهيد ثانى صاحب معالم چنان كه از كتاب منتقى الجمان او پيداست، صحاح كافى را بيش از دو هزار حديث نمى داند. با وجود اين ديديم كه آيت اللّه بروجردى رضوان اللّه عليه همان كتاب را با تقديس و تمجيد به چاپ رسانيد و بر آن اعتراض نكرد و حتى به حجت الاسلام صافى گلپايگانى كه بر آن مقدمه نوشت دستور نفرمود كه بر كتاب مزبور نقدى بنويسد و يا يك كلمه اعتراض كند. از اين رو اگر شنيده باشيد همگان به نام كتاب اعتراض مى كنند كه چرا صحيح الكافى ناميده ام.
علت آن نيست كه همه احاديث كافى را صحح مى دانند، زيرا همه دانشمندان شيعه، حتى دانشمندان اهل سنت دانسته اند كه شيعه احاديث كتب اربعه را كاملاً صحيح نمى داند. همه آقايانى كه اعتراض دارند اعترافات شيعه را ديده اند، برآورد شهيد ثانى را ديده اند، مرآت مجلسى را ديده اند، كتاب صاحب معالم را ديده اند. به شكر خدا اين كتاب اخيرا به همت جامعه تبليغات اسلامى قم تجديد چاپ شده و در دسترس همگان است، مى توانند مراجعه كنند. گويا علت آن است كه نام صحيح الكافى جماعتى را محدود مى كند. وقتى كه مردم بدانند همه احاديث كافى صحيح نيست و لذا يك نفر احاديث صحيح كافى را جداگانه تأليف كرده است، قهرا از گويندگان مذهبى مى پرسند، آيا اين حديثى كه شرح و تفسير مى كنيد صحيح است؟
اجازه بدهيد نكته ديگرى را روشن كنم. اولين كسانى كه زبان به اعتراض گشودند، كسانى بودند كه اصول كافى را ترجمه كرده با سى و هفت هزار حديث و طى چهار جلد به مردم عرضه مى كردند. بعد از آن كه صحيح الكافى به طبع رسيد و معلوم شد از

صفحه از 450