فيض كامل پرداخته بود، پشت سر گذاشت. رفت به كوفه. كوفه را هم كه مهد تشيع و مركز علماى شيعه و منبع احاديث اهل بيت عليهم السلام بود پشت سر گذاشت و به بغداد رفت. در بغداد سرى به كرخ بغداد زد كه مهد تشيع و مركز تحقيق و تتبع بود، آنجا را نيز براى عرضه كتاب كافى صالح نديد. از جسر بغداد گذشت و در مركز اهل سنت خانه اى اجاره كرد و به مسجد محل رفت و جزوه هاى كافى را روى زمين چيد. فرصت به قدر كافى باقى نبود. فقط دو سال از عمر شريفش بر جا بود كه جامع مذهبى شيعه را عوض آن كه در قم مهد تشيع عرضه كند، در مركز اهل سنت عرضه كرد و لذا فقط چند تن معدود قدر او را شناختند و محضر او را مغتنم شمرده به استماع كتاب او پرداختند. شايد هم بدين علت بود كه نوجوان بودند و زبانشان كوتاه. در هر حال ديگران او را نديدند و نشناختند و با كتاب او فقط سال ها پس از مرگش آشنا شدند.
شما به شرح حال كلينى دقت كنيد، هيچ كس كلينى را با نام و وصف و شرح زندگانى معرفى نمى كند. همه مى گويند كلينى صاحب كتاب كافى، و بعد در سايه كتاب كافى كلينى را مى ستايند. معلوم مى شود كلينى در زندگى و حشر با مردم به شهرت نرسيده است بلكه با نوشتن اين كتاب به شهرت رسيده است.
همين كتابى كه امروز همگان تقديس مى كنند، خود كلينى از ترس معاصرين خود شهر به شهر و ديار به ديار سفر كرد و كتاب خود را در وسط اهل سنت به چندتن معدود از نوباوگان علم حديث عرضه نمود، باشد كه بعدها قدرش را بدانند و كتاب او را از دست نوجوانان آن روز كه مشايخ قرن بعد خواهند بود، با تقديس و مكرمت دريافت كنند.
بنابراين من از معاصرين خود انتظارى ندارم. من كتاب خود را در مهد تشيع عرضه كردم، در عاصمه تشيع.
من كتاب خود را پنهانى عرضه نكردم، البته خدا چنين مى خواست. حجت الاسلام برقعى مدير دفتر نشر فرهنگ اسلامى بهتر از ديگران اطلاع دارد. مرحوم