پاسدارى از عرصه روايت و درايت حديث - صفحه 457

همين هدف صورت پذيرفته است و اگر خود ايشان به نقد احاديث به شكل مرحوم علامه مجلسى و ديگر شخصيت ها مى پرداخت هيچ فردى فهميده اى بر كار و خرده نمى گرفت، و اعتراضى كه از زبان اين افراد نقل مى كنند قابل طرح نيست اگر از بيخ مخدوش و مشكوك نباشد.
همان گونه كه معرفى شماره احاديث اصول كافى به تعداد سى و هفت هزار، لغزش روشنى است، براى گفتارى هم كه درباره كتاب كافى دارند هرگز سند و مدركى در كتب رجالى و تاريخى شيعه وجود ندارد و آن اين كه: «كلينى كتاب خود را از ميان سيصد هزار حديث برگزيد» شايسته بود ايشان براى اين مطلب، مدركى ارائه مى كرد. گويا تنظيم كننده اين ارقام و اعداد خواسته است براى بى اعتبار جلوه دادن نوع احاديث شيعه، ارقام آن را بالا ببرد و راويان شيعه را حديث ساز معرفى نمايد. از اين جهت شماره احاديث شيعه را در عصر كلينى به سيصد هزار رسانيده است تا ديگر به صحيح بخارى انتقاد نشود كه او احاديث خود را از ميان ششصد هزار حديث برگزيده است.
ناگفته پيدا است كه هرگز پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله كه احاديث بخارى به او مى رسد با آن همه گرفتارى ها در طول ده سال زندگى در مدينه، موفق به بازگويى يك دهم اين احاديث نشدند و طبعا چنين احاديثى ساخته و پرداخته واضعان و جاعلان حديث مى باشد و لذا هر چه به زمان پيامبر صلى الله عليه و آله نزديك مى شويم تعداد احاديث از قلت برخوردار و هر چه از آن دور مى شويم در حال گسترش و افزايش است و به اصطلاح رأس مخروط احاديث در عصر رسول خدا و قاعده آن در عصر خلفاى عباسى مى باشد.
قسمتى از گفتار ايشان استنباط شخصى است كه آنها هم مدرك تاريخى ندارد مثل اين كه مى گويد: «كلينى از ترس معاصرين خود شهر به شهر، ديار به ديار، سفر كرد و كتاب خود را در وسط اهل سنت به چند تن معدود از نوباوگان علم حديث عرضه نمود، باشد كه بعدها قدرش را بدانند...» اينها يك رشته استنباطات شخصى است كه

صفحه از 462