پاسدارى از عرصه روايت و درايت حديث - صفحه 461

بازگو كرده و يكى از علل وجود حديث باطل در احاديث شيعه دانسته است، بايد از خود ايشان پرسيد!
آفت نوشته هاى ايشان بيشتر برداشت هاى ناصحيح از تاريخ و رجال است وگرنه اگر با مقياس هاى صحيح به جداسازى حديث البته نه به صورت حذف اشتغال مى ورزيد، عمل او مقدس و مورد تقدير مى بود اما متأسفانه سليقه شخصى ايشان سبب شده است كه قسمت اعظم احاديث كافى نامطلوب معرفى شود. در اين جا دامن سخن كوتاه مى كنم و نكاتى را تذكر مى دهم:
1. چندى قبل حضرت آيت اللّه منتظرى از انتشار چنين كتابى آگاه شدند و كاملاً آن را يك قدم ناصحيح در باب حديث نگارى تشخيص دادند و نويسنده كتاب را به قم احضار فرمودند و پس از يك مذاكره طولانى و يك شب اقامت در قم، به ايشان قول داده شد كه از انتشار اين كتاب و ادامه اين نوع كار انصراف حاصل شود ولى متأسفانه تمام اين مسائل در اين مصاحبه زير پا گذاشته شده است.
2. درباره شيعه و سنى سخنى دارد كه هرگز يك متفكر اجتماعى آن را صحيح تلقى نمى كند چنان چه مى گويد: «سران متعصب فريقين مقهور شوند و در نتيجه نسل جديد، خارج از سيطره آنان رشد كند و عقايدى را در مغز خود جاى دهد كه نه سنى، سنى باشد و نه شيعه، شيعه، بلكه معجونى از شيعه و سنى باشد» ما در اين جا وجدان شما را به داورى مى طلبيم، آيا در جهان كنونى مى شود سنى و شيعه از كيان خود، دست بردارند و يك مذهب ثالثى به وجود آورند؟ و آيا اين كار امكان پذير است؟ و بر فرض امكان با اصول عقايد حقه شيعه تطبيق مى كند؟ آنچه امكان پذير است و اصول شيعه نيز آن را تأييد مى كند و مرحوم آيت اللّه العظمى بروجردى آنر ا به شدت تعقيب مى كردند مسئله (تقريب) بين مذاهب اسلامى است، يعنى با حفظ هويت هر دو گروه و يا احترام به كيان و شخصيت هر دو مذهب و با توجه به مشتركات زيادى كه با هم دارند به گونه دو برادر در كنار هم زندگى كنند و همكارى لازم در زمينه هاى فرهنگى، اقتصادى، سياسى داشته باشند.

صفحه از 462