۰.اصل: الْحَمْدُ لِلّهِ الْمَحْمُودِ لِنِعْمَتِهِ ، الْمَعْبُودِ لِقُدْرَتِهِ ، الْمُطَاعِ لِسُلْطَانِهِ ، اَلْمَرْهُوبِ لِجَلَالِهِ ، الْمَرْغُوبِ إِلَيْهِ فِيمَا عِنْدَهُ ، النَّافِذِ أَمْرُهُ فِي جَميعِ خَلْقِهِ.
شرح: الحَمْد: ستودن؛ به معنى نيكى كسى گفتن در كارى كه توانايى ترك آن كار نيز داشته باشد.
العِبادة: تعظيم شخصى به قصد عاقبت به خيرى به رخصت بزرگ تر، از آن شخص در آن تعظيم. پس تعظيم كعبه، عبادت اللّه تعالى باشد، نه كعبه، و تعظيم بُت، عبادت بُت يا فرماينده آن باشد، و پيروى فتواى اهل حق، عبادت اللّه تعالى باشد، نه ايشان، و پيروى فتواى اهل باطل، عبادت ايشان و عبادت شيطان و شرك باشد.
القُدْره: توانايى بر هر يك از كردن چيزى و نكردن آن چيز.
الإطاعة: فرمان بردارى.
السُلْطان: غالب بودن بر مملكتى.
الرَّهْبَة: ترس.
الْجَلَال: خالى بودن از نقصان و بَدِى.
الرَّغْبَة: توجّه به سوى چيزى كردن.
النُّفُوذ: گُذرايى. الأْمْر: حادثه؛ به معنى كارى كه مُعْتَدٌّبِه باشد. و صيغه «اِفْعَلْ» و مانند آن را نيز أمر مى نامند؛ براى اين كه تعلّق نمى گيرد مگر به كارى كه معتدٌّبِه باشد». و هر دو، اين جا مناسب است؛ چه اشارت است به آيت سوره يس: «إِنَّمَآ أَمْرُهُ إِذَآ أَرَادَ شَيْئا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ »۱ .
الخَلْق: تدبير، و تدبير كرده شده؛ و هر دو، اين جا مناسب است.
يعنى: ستايش مر خداى تعالى راست كه ستوده شده است براى نعمتش، عبادت كرده شده است براى قدرتش.
اين، اشارت به آن است كه جمعى كه منكر قدرت اند و مى گويند كه: آنچه مى كند، اسباب نكردنِ آن ندارد و آنچه نمى كند، اسباب كردن آن ندارد، منكر استحقاقِ عبادت،بلكه حمد نيز خواهند بود.
فرمان برده شده است براى سلطنتش. ترسيده شده است براى اين كه جهل و جانب گيرى ندارد. توجّه كرده شده به سوى اوست به دعا و عبادت در طلبِ آنچه نزد اوست كه خزاين آسمان ها و زمين ها و نعمت جاودانى باشد. گذراست امر او در جميع اقسام تدبير او.