113
صافي در شرح کافي ج1

صافي در شرح کافي ج1
112

شرح: مضمون اين عبارات، منقول مى شود از امام جعفر صادق عليه السلام در «كِتَابُ الْحُجَّة» در «أَبْوَابُ التَّارِيخ» در حديث شانزدهمِ «مَوْلِدِ النَبِيِّ صلى الله عليه و آله » و در آن جا بعد از أوْجَبَها و پيش از وَأُمُور اين زيادتى هست: «وَحُدُودٍ حَدَّهَا لِلنَّاسِ و روايت است بَيَّنَها».
جمله فِيهِ البَيان حاليّه است. البَيان: ظاهر ساختن. و اين، اشارت است به آيتِ سوره آل عمران: «هَـذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ»۱ .
التِّبيَان: بسيار ظاهر ساختن. و اين، اشارت است به آيتِ سوره نحل: «تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَىْ ءٍ»۲ .
قُرآناً بدلِ الكتاب است، نظير: «بِالنَّاصِيَةِ * نَاصِيَةٍ كَاذِبَةٍ»۳ ، يا منصوب به اختصاص است به تقدير «أَعْني»، يا حالِ الْكِتَاب است.
القُرآن: خواندن؛ و مراد اين جا، خوانده شده است و عبارت است از آيات بيّناتِ محكماتِ آمره به سؤالِ «أَهْل الذِّكْر» از هر مشكل، و لزومِ صراط مستقيم كه طريق علم است و ناهيه از پيروى ظن و از اختلاف از روى ظن. پس «غَيْرَ ذي عِوَجٍ» به معنى صريح و بى اشتباه است، به روشى كه هر كه منكر مضمون آن شود، مكابره مى كند؛ و اين عبارت در سوره زمر هست.
التَّقْوى: ترسيدن از اللّه تعالى به ترك پيروى هوا و هوس و ترك خودپسندى و خودرأيى.
النَّهْج: ظاهر ساختنِ راه چيزى. العِلْم: دانستن. و آن، اعتقادى است كه احتمال خلاف آن، در دل صاحبش نباشد، مثل اعتقاد به اين كه دو، نصفِ چهار است. و اعتقادى را كه احتمال خلاف آن در دل هست، ظن مى گويند اگر از روى خواهش طبع نباشد، مثل اعتقاد به پاكىِ چيزى كه در بازار مسلمانان است؛ و اعتقاد مبتدا مى گويند اگر از روى خواهش طبع باشد، مثل اعتقاد اكثر عوام به اين كه مذهب پدرشان حق است. و به ياد آوردن دانسته را علم نمى گويند؛ بلكه تذكّر مى گويند. و خيال كردن معنى را نيز علم نمى گويند؛ بلكه تصوّر مى گويند. و مراد به علم اين جا، معلوم است و آن، مضمون آيات محكماتِ قرآن است.
التَفْصِيل: جدا كردن بسيار، چنانچه در عِقْدِ ۴ مرواريدى است كه در ميان هر دو دانه آن، مهره اى باشد؛ و مراد اين جا، بسيار آوردنِ آيات محكماتِ قرآن است كه در آنها نهى از شرك و اختلاف از روى ظن و مانند آن هست و جدا كردن آنها از هم به متشابهات، تا احتياج به امام دانا به جميع متشابهات، ظاهر باشد و حجّت بر مخالفان مشرك، تمام شود، چنانچه اللّه تعالى در سوره اعراف گفته: «وَلَقَدْ جِئْنَاهُم بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ» : ۵
و هر آينه به تحقيق داديم پيروان ظن را ـ كه دين خود را به غفلت و بازيچه گرفته اند ـ كتابى كه بسيار مكرّر كرديم مضمون آن كتاب را به فاصل ها با وجود آن كه در آن كتاب، علم بود.
پس مراد به كتاب محكم، قرآن است كه در آن نهى از اختلاف از روى ظن هست و پيروان ظن، چشم بر تأويل و حمل آن بر معنى هاى دور دارند؛ و در سوره هود گفته كه: «كِتَـبٌ أُحْكِمَتْ ءَايَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ» : ۶ اين قرآن كتابى است كه عمده آيات آن، محكمات است. عجب آن كه با وجود محكم بودن بسيار، مكرّر بيان شده مضمون آنها به عبارت هاى گوناگون و جدا كرده شده از هم به متشابهات.
الدِّين (به كسر دال): خدا پرستى، و اعتقادى كه آدمى دل بر آن بندد و خير آخرت خود را در آن قرار دهد. و دين پسنديده نزد اللّه تعالى اسلام است و اسلام اين است كه شريكى براى اللّه تعالى قرار ندهند در چيزى كه مردمان را احتياج به آن شود و بى مكابره اختلاف در آن و در دليلِ آن رود و حكم غير اللّه تعالى را كه هر آينه از روى علم نخواهد بود، در آن پيروى نكنند؛ و در بسيارى از آيات قرآن، نهى از اشراك شده و مراد، نهى از اين است.
الفَرائِض (به كسر همزه، جمع فَريضه): چيزهايى كه اللّه تعالى بر خلايق در محكمات قرآن لازم ساخته [است].
الاُمُور (جمع أمر): كارهايى كه عمده باشد؛ و مراد اين جا، مضمون هاى بعضِ محكمات است كه در آن، امر به سؤالِ «اَهْل الذكر» ۷ و «بودن با صادقان» ۸ و نهى از اختلاف از روى ظن و خودرأيى و مانند آنها صريح و مكرّر شده[است]. و ذكر اُمُور، تخصيصِ بعد از تعميم است؛ زيرا كه آنها از جمله فرايض است.
الْمَعَالم (جمع مَعْلَم، به فتح ميم و سكون عين بى نقطه و فتح لام): علامت هايى كه به آنها چيزى معلوم شود.
الدُّعَاء: خواندن كسى را سوى چيزى.
هُدَاهُ، ضمير، راجع به اللّه تعالى است. الهُدى: امامِ راهنما سوى راستى و راه راست، موافق آيتِ سوره بقره: «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَآ أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَ الْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِى الْكِتَابِ أُوْلَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ » ، ۹ بنا بر اين كه «وَ الْهُدى» عطف بر «مَا» باشد و ضمير منصوب در «بيّناه» راجع به «الهُدى» باشد.
الصَّدْع: كوفتن چيز سخت كه شكافته شود و شكافش به هم نتواند آمد؛ و مراد اين جا، كوفتن خصمان است به كلام صريح كه آن را تأويل ديگر نتوان كرد.
الْأثْقَال (جمع ثِقْل به كسر ثاء و سكون قاف): بارهاى گران؛ و مراد اين جا، آزارهايى است كه حضرت رسول ـ عَلَيْهِ وَآلِهِ السَّلَامُ ـ مى كشيده از منكران و منافقان، مانند استهزا و نسبت او به ديوانگى و جهادها.
النُّبُوَّة: خبردار بودن آدمى، سخن اللّه تعالى را بى واسطه آدمى ديگر. و نبوّت دو طرف دارد:
يكى بالاتر از نبوّت است و مرتبه خدايى است. و آن، دانستن چيزى است كه بى مكابره اختلاف در آن و در دليلِ آن رود بى احتياج به دانستنِ سخن كسى در بيان آن چيز و بى احتياج به ديدن چشم يا شنيدن گوش و مانند آنها.
و ديگرى پايين تر از نبوّت و نزديك به نبوّت است و مرتبه ائمّه معصومين عليهم السلام و مانند ايشان است و در فاطمه عليهاالسلام و سلمان رحمه الله نيز نقل شده، و آن، به يادْ آمدن چيزى است به سبب سخن فرشته در وقتِ حاجتِ به آن يادْ آمدن؛ و آن به يادْ انداختنِ فرشته را تحديث مى گويند، و مى آيد در «كِتَابُ الْحُجّة» در احاديث باب چهل و يكم كه «بابٌ فِي شَأْن «إنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» وَتَفْسِيرِهَا»ست؛ اين كه هر سال در شب قدر، فرشتگان، نزد امام زمان مى آيند و به ياد او چيزى چند مى اندازند كه فايده كند او را در دانستن احوال آينده از قرآن تا شب قدر ديگر.
و پايين تر از مرتبه تحديث، مرتبه الهام است كه مرتبه حاضر جوابان و زيركان است. و آن، انداختنِ اللّه تعالى است چيزى را به ياد كسى در وقت حاجتِ آن كس به يادِ آن چيز، بى واسطه سخن كسى ديگر.
المَنَاهِج (جمع مَنْهَج): راه هاى گشاده ظاهر؛ و مراد اين جا، محكمات قرآنى است كه عبارت هاى گوناگون دارد و هر يك، راه شناخت امام مُفترض الطاعه است در هر زمان.
الدَّوَاعِي (جمع داعِية): چيزى چند كه خوانَد كسى را سوى چيزى؛ و مراد اين جا، متشابهات قرآن است كه چون بى مكابره اختلاف در معنى آنها مى رود، مى خواند مردمان را سوى اقرار به احتياج به امامِ مُفترض الطاعه در هر زمان، وَ اِلّا همان شد كه بود.
التَّأْسِيس: استوار كردن اصل ديوار. الْأسَاس: اصل ديوار؛ و مراد اين جا، محكمات است؛ چه آنها اصلِ متشابهات است.
الْمَنَائر (جمع مَنار، به فتح ميم): جاهايى كه بر بالاى بلندى هاست، مثل كوه و مانند آن كه در آن جاها آتش مى افروخته اند شب ها تا راه گُم كردگانْ راه يابند سوى آبادانى و مسافرانِ محتاج، آيند به ميهمانى؛ و مراد اين جا، گفتارها و كردارهاى حضرت رسول ـ عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ ـ است كه هر يك دلالت بر امامت امير المؤمنين عليه السلام مى كند.
يعنى: و اللّه تعالى فرو فرستاد سوى محمّد صلى الله عليه و آله كتاب را بر حالى كه در آن است بيان و تبيان. قرآنى را كه عربى است. غير صاحبِ كجى و اشتباه است. اين فرو فرستادن و بى اشتباه كردن، براى اين است كه شايد مردمان، ترس خداى تعالى ورزند. بيانِ اين آن كه: به تحقيق بيان كرد آن قرآن را براى مردمان و ظاهر ساخت راه دانش متشابهات قرآن را به سبب محكماتى كه مضمون آنها را بسيار گفته به عبارت هاى گوناگون و در ميان آنها متشابهات را جا داده؛ و به سبب دينِ اسلامى كه آشكار كرده آن را و طلبيده از خلايق؛ چه آن دين، منافات دارد با تجويز اختلاف از روى ظن؛ و به سبب تكليف هاى صريح به چيزى چند كه لازم ساخت آنها را؛ و به سبب كارهاى عمده از جمله فرايض كه پرده از آنها برداشت براى خلايق و روشن ساخت آنها را؛ چه در آنها راهنمايى سوى نجات از عذاب هست و نشان ها هست كه مى خوانند خلايق را سوى امامِ راهنما كه از جانب اللّه تعالى است. مى آيد بيان اين در شرحِ «وَحَظَرَ عَلى غَيْرِهِم» تا آخر، در خطبه.
پس رسانيد محمّد صلى الله عليه و آله هر چه را كه فرستاده شده بود به آن. و صريح كرد هر چه را كه فرموده شده بود. و به جا آورد هر چه را كه بار كرده شده بود از تكليف هاى پيغمبرى. و صبر كرد براى رضاى صاحب كلِّ اختيارِ خود. و جهاد كرد با مشركان در راه او. و نصيحت كرد امّت خود را. و خواند ايشان را سوى چيزى كه نجات در آن است. و حرص فرمود ايشان را بر يادآورى ربوبيّت ربّ العالمين، كه امام، عالم به جميع احكام است در هر زمانى. و نمود ايشان را راه اسلامْ بعد از خود كه على عليه السلام است و يازده فرزندش، به راه هاى آشكار كه آيات صريحه است و به خواننده هايى كه استوار كرد براى بندگان اصل آنها را و به آتشگاه هايى كه بلند ساخت براى بندگان، كوه هاى آنها را، تا همه كس بيند و داند. اين همه كرد تا بندگان، گمراه نشوند بعد از او. و بود پيغمبر صلى الله عليه و آله به بندگان، مشفقِ مهربان؛ چه بيان مى كرد براى ايشان چيزهايى سهل را. پس محال است كه ايشان را بى تعيين خليفه گذاشته، باعث اين قدر خونريزى شود.

1.آل عمران (۳): ۱۳۸ .

2.نحل (۱۶): ۸۹ .

3.علق (۹۶): ۱۵ و ۱۶.

4.عِقْد: گلوبند، گردنبند.

5.اعراف (۷): ۵۲ .

6.هود (۱۱): ۱.

7.نحل (۱۶): ۴۳؛ انبيا (۲۱): ۷.

8.توبه (۹): ۱۱۹.

9.بقره (۲): ۱۵۹ .

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 75439
صفحه از 500
پرینت  ارسال به