119
صافي در شرح کافي ج1

۰.اصل: فَأَوْضَحَ اللّه ُ تَعَالى بِأَئِمَّةِ الْهُدى مِنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّنَا عَنْ دِينِهِ، وَأَبْلَجَ بِهِمْ عَنْ سَبِيلِ مَنَاهِجِهِ، وَفَتَحَ بِهِمْ عَنْ بَاطِنِ يَنَابِيعِ عِلْمِهِ، وَجَعَلَهُمْ مَسَالِكَ لِمَعْرِفَتِهِ ، وَمَعَالِمَ لِدِينِهِ ، وَحُجَّابا بَيْنَهُ وَبَيْنَ خَلْقِهِ ، وَالْبَابَ الْمُؤَدِّيَ إِلى مَعْرِفَةِ حَقِّهِ .

شرح: بعضِ اين و بعد از اين مى آيد در حديث دومِ باب پانزدهمِ «كِتَابُ الْحُجَّة». الإيضاح: ظاهر ساختن. و تعديه آن و دو نظيرش ۱ به «عَنْ»، به تضمينِ معنىِ كشف است.
دِينِهِ، عبارت از اسلام است؛ و آن، نفى شريك است و مساوقِ ترك پيروى ظن و ترك اختلاف از روى ظن است. مراد اين است كه: اگر ايشان نمى بودند، تكليف به اسلام قبيح مى بود.
الإبْلَاج (به باء يك نقطه و جيم): روشن ساختن.
السَّبِيل: راه؛ و مراد اين جا، طريقت سؤال «اَهْل الذِّكر» از هر مشتبه است.
الْمَناهِج (جمع مَنْهَج، به فتح ميم و فتح هاء): راه هاى راست؛ و اين جا عبارت از شرايع است، به معنى مسائل حلال و حرام و مانند آنها.
اليَنابِيع (جمع يَنْبُوع، به فتح ياء): چشمه هاى آب؛ و مراد اين جا، آياتِ بيّناتِ محكمات است كه هر كدامِ آنها مفيد علم به نهى از پيروى ظن و اختلاف از روى ظن است و مفيد علم به وجوب امامِ عالِم به جميعِ مُحتاجٌ اِليهِ رعيّت، در هر زمان است. و باطن آن آيات، سرّى است كه آن آيات، مبنى بر آن است. و اگر نمى بود آن آيات، باطل مى شد؛ و آن، وجوب امامِ عالِم به جميع احكام است و تعبير از او به «ذكر اللّه » مى شود، موافق آيتِ سوره زمر: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِىَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ»۲
و آيتِ سوره رعد: «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»۳ .
المَعْرِفة: شناختن؛ و مراد اين جا، شناختن اللّه تعالى است به اين صفت كه حاكمِ هر نزاعى است و مالك هر چيزى است.
الْمَعالِم (جمع مَعْلَم): نشان هايى كه از آنها چيزها معلوم مى شود.
الحُجَّاب (به ضمّ حاء بى نقطه و تشديد جيم، جمع حاجِب): دربانان.
يعنى: چون هر يك از قرآن و وصى، اگر نباشد، ديگرى باطل مى شود. پس دانسته شد كه آشكار ساخته و پرده برداشته اللّه تعالى به امامانِ راستى از خانواده پيغمبر ما كه دوازده امام اند از دين اسلام. و روشن ساخته به ايشان از راه شرايع او. و گشاد داده به ايشان از درون چشمه هاى علم خود. و گردانيد ايشان را راه هاى شناخت خود و نشان هاى اسلام و دربانان ميان او و ميان مردمان و درى كه رساننده است مردمان را سوى شناخت حق او.

1.يعنى «أَبْلَجَ» و «فَتَحَ» كه با «عَنْ» متعدّى شده اند.

2.زمر (۳۹): ۲۳.

3.رعد (۱۳): ۲۸ .


صافي در شرح کافي ج1
118

شرح: مِنْ، دو جا بيانيه است.
الْوِلَايَة (به كسر واو): بندگى؛ به معنى كلِّ اختيار خود را به ديگرى واگذاشتن.
ضمير وِلَايَتِهِ راجع به اللّه تعالى، يا راجع به امام است؛ و حاصل هر دو يكى است. و ضماير بعد از آن، راجع به اللّه تعالى است.
الحَقّ: چيزى كه [براى ]كسى از ديگرى طلبيدنى باشد.
الَّذِي صفت واجب است. الاِسْتِكْمَال: كامل كردن.
دِينِهِ، عبارت است از اسلام؛ و آن، توحيد اللّه تعالى است در ربوبيّت و لازمِ آن است اقرار به اين كه حاكم در حلال و حرام نمى باشد، مگر اللّه تعالى بى واسطه يا به توسّط رسول. پس اختلاف از روى ظن، جايز نيست.
الْأَمْر: كارى كه مُعْتَدٌّبِه باشد؛ و مراد اين جا، قرآن يا امامِ عالم به جميع قرآن در هر زمان است.
الاِحْتِجَاج: راه يافتن به حق، به سبب حجّتى و برهانى.
الحُجَج (جمع حجّت): باعث هاى غلبه بر خصم؛ و مراد اين جا، اوصياى عالِمين به جميع قرآن است.
الاِسْتِضَاءة: كسب روشنى؛ النُّور: روشنى؛ و مراد اين جا، علم امامِ عالمِ به جميع متشابهات است، موافق آنچه مى آيد در «كِتَابُ الْحُجَّة» در حديث اوّلِ «بَابُ أَنَّ الْأئِمَّةَ عليهم السلام نُورُ اللّه ِ ـ عَزَّ وجَلَّ ـ» كه باب سيزدهم است كه: «لَنُورُ الإمَامِ فِي قُلُوب الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ المُضِيئَةِ بِالنَّهَار» ۱ .
في مَعادِن، حالِ نُوره است.
المَعْدِن (به كسر دال): جايى كه در آن، اللّه تعالى فيروزه و مانند آن گذاشته؛ و مراد اين جا، جانشين رسول است كه رسول، هر چه به وحى الهى دانسته، به او سپرده [است].
الصفْوَة (به فتح و كسر و ضمّ صاد بى نقطه): خالص. و مراد به صَفْوَته محمّد صلى الله عليه و آله است. و أَهْلِ صَفْوَتِهِ مؤمنان به اويند.
و مُصْطَفَىْ (به فتح فاء و سكون ياء) در اصل، «مُصْطَفَيْنَ» بوده، نونْ به اضافه افتاده؛ و مراد اين جا، جمعى است كه رسول صلى الله عليه و آله ايشان را به امر اللّه تعالى گزيده به جانشينى.
الْخِيرَة (به كسر خاء بانقطه و سكون و فتح ياء دونقطه در پايين): اسم اختيار؛ ۲ به معنى گزيدن. و مراد به خِيَرَته محمّد صلى الله عليه و آله است و مراد به أَهْل خِيَرَته مؤمنان به اويند.
يعنى: بيانِ تصديق هر كدام ديگرى را، اين است كه: گويا مى شود امامِ حق، از جانب اللّه تعالى در قرآن به بيان آنچه واجب ساخته اللّه تعالى آن را بر بندگان. آن واجب، فرمان بردارى اللّه تعالى است و فرمان بردارىِ امام است و بندگى اللّه تعالى است. و لازمِ از جمله حق اللّه تعالى است كه خواسته آن را اللّه تعالى از بندگان؛ و آن، كامل كردن دين پسنديده اوست در دل بندگان و آشكار كردن كتاب اوست و راه يافتن به حق، در هر دقيق و جليل، به حجّت ها و امامانِ اوست و نورانى شدن است به نور او، بر حالى كه آن نور، در معدن هاى علم او از جمله مؤمنان به محمّد صلى الله عليه و آله است و در گزيدگانِ از جمله مؤمنان به محمّد صلى الله عليه و آله است.

1.الكافي، ج۱، ص ۱۹۴، ح ۱.

2.يعنى «خِيَرة» اسم مصدر براى «اختيار» است.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 75328
صفحه از 500
پرینت  ارسال به