139
صافي در شرح کافي ج1

۰.اصل: فَكَانُوا مَحْصُورِينَ بِالْأَمْرِ وَالنَّهْيِ ، مَأْمُورِينَ بِقَوْلِ الْحَقِّ ، غَيْرَ مُرَخَّصٍ لَهُم فِي الْمُقَامِ عَلَى الْجَهْلِ ؛ أَمَرَهُمْ بِالسُّؤَالِ وَالتَّفَقُّهِ فِي الدِّينِ ، فَقَالَ: «فَلَوْلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَـآئِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُوا فِى الدِّينِ وَ لِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» ، ۱ وَقَالَ : «فَسْئلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» . ۲

شرح: توضيح آيت «فَلَوْلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ» مى آيد در «كِتَابُ الْعَقْلِ» در شرح حديث هفتمِ باب دوم كه «بابُ فَرْضِ الْعِلْمِ وَ وُجُوبِ طَلَبِهِ و الْحَثِّ عَلَيْهِ» است و بيان مى شود كه ضمير مِنْهم راجع به جمعى از باديه نشينان عرب است كه دعوى ايمان كردند و كافر و منافق اند؛ چون ترك طلبِ علمِ دين كردند و توضيح آيتِ «فَسْئلُوا» مى آيد در «كِتَابُ الْعَقْلِ» در شرح حديث دهمِ باب هفدهم كه «بَابُ النَّوَادِر» است.
يعنى: پس ثابت شد كه هستند بى عيبانِ در خِرد در حصار امر و نهى الهى كه يكى از ايشان بيرون نيست از آن حصار و هستند فرموده شدگانِ به گفتن حق. رخصت داده نشده براى ايشان در ماندن بر جهالت كه اختلاف از روى ظن است. بيانِ اين آن كه: امر كرده ايشان را به پرسيدن و دانا شدن در مسائل خداپرستى. بيانِ اين آن كه: در سوره توبه بعد از بيان سهولتِ طريقِ حصولِ تفقّهِ در دين براى مؤمنانِ از جمله باديه نشينان عرب، سرزنش كرده غير ايشان را از جمله باديه نشينان عرب كه دعوى ايمان به خدا و رسولش مى كنند و ايمان ندارند؛ به اين روش كه گفته كه: پس چرا نرفتند سوى دارالعلم از جمله هر اهل سرزمينى على حِده، از جمله آن باديه نشينان، طايفه اى براى اين كه دانا شوند در دين، و براى اين كه ترسانند قوم خود را چون برگردند سوى آن قوم از عذابى كه وعيد به آن شده در محكمات قرآنِ متواترِ نزد ايشان، براى پيروان ظن و اهل اختلاف از روى ظن، تا شايد كه جميع آن باديه نشينان، حذر و اجتناب كنند از آن عذاب، و عذر نامعقول نگويند كه چاره اى غير پيروى ظن و اختلاف از روى ظن نداشتيم.
و گفته در سوره نحل و سوره انبيا كه: پس سؤال كنيد عالمان به جميع كتاب الهى، خواه محكم و خواه متشابه را، اگر باشيد كه ندانيد چيزى از دين را كه حاجت شما به آن افتاده باشد.

1.توبه (۹): ۱۲۲.

2.نحل (۱۶): ۴۳؛ انبيا(۲۱): ۷.


صافي در شرح کافي ج1
138

شرح: چون مصنّف ـ رَحِمَهُ اللّه ُ تَعَالى ـ فارغ شد از بيان اين كه واجب است بر اللّه تعالى اين كه تكليف كند بى عيبانِ در خِرد را به ترك اختلاف از روى ظن، شروع كرد در بيانِ اين كه اين، تكليفِ واقعِ هميشگى است و معلوم است از قرآن.
النَّدْب: خواندن كسى را سوى كارى از روى جِد.
الْمَعْرِفَة: شناختن؛ و مراد اين جا، اعتراف و گرويدن به تمام دل است به ربوبيّت اللّه تعالى كه شناخته شده است.
الْجَهْلَ: نادانى؛ و مراد اين جا، ضدّ معرفت است، به سبب اختلاف از روى ظن.
الدِّين (به كسر دال بى نقطه و سكون ياء دونقطه در پايين): فرمان بردارى. و دين الهى عبارت از اسلام است و آن، متضمّن ترك اختلاف از روى ظن است، چنانچه گفته در سوره آل عمران كه: «إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الْاءِسْلَـمُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَـبَ إِلَا مِن بَعْدِ مَا جَآءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيَا بَيْنَهُمْ» . ۱
الْاءِنْكَار: نشناختن. و آن، ضدّ اعتراف است.
عَلى بنائيّه است و مراد، قول ۲ به عنوان حكايت نفسِ حكم اللّه تعالى است، مثل قول به اين كه آب كُر به محض ملاقاتِ نجاست، نجس نمى شود. و اين، احتراز است از قول در محلّ حكم اللّه تعالى، مثل قول به اين كه اين آب، كُر است؛ زيرا كه اين قول، اگر از روى ظن باشد نيز جايز است، چه جاى آنچه غير هر دو باشد، مثل قول به اين كه زيد در فلان شهر است.
يعنى: پس خواند اللّه تعالى بى عيبان در خِرد را سوى اعتراف به ربوبيّت او تا مبادا ترك واجب كرده، روا داشته باشد براى ايشان اين را كه اعتراف ننمايند به ربوبيّت او و اعتراف ننمايند به دين او و به حكم هاى او در بيان نيك و بد كارها؛ چه رعايت كننده مصلحتِ هر چيزى، ترك واجب نمى كند و روا نمى دارد اعتراف نكردن به ربوبيّت او را و روا نمى دارد كه انكار كنند دين او را.
اين، اشارت به آن است كه كسى كه اختلاف از روى ظن نمايد، اعتراف به ربوبيّت اللّه تعالى نكرده و منكر دين او و احكام او شده. پس اللّه تعالى گفت در سوره اعراف كه: «آيا گرفته نشده در تورات بر جهودان كه اختلاف از روى ظن مى كنند در احكام الهى پيمانى كه گرفته شده در هر كتابى از كتاب هاى الهى كه فرود آمده بر رسولى از رسولان الهى كه فرستاده شده سوى امّتى از امّتان از زمان آدم تا آخر الزمان. و آن پيمان،اين است كه نگويند جهودان و غير ايشان بر اللّه تعالى، مگر حق را؛ به معنى آنچه دانند كه موافق حكم الهى است؛ چه اگر ظن داشته باشند، باطل خواهد بود، نه حق، چنانچه اللّه تعالى در سوره يونس و سوره نجم گفته كه: «إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِى مِنَ الْحَقِّ شَيْئا»۳ و اللّه تعالى در سوره يونس در سرزنش پيروان ظن گفته كه: بلكه تكذيب كردند، امثال: «إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِى مِنَ الْحَقِّ شَيْئا» را با آن كه فرو نگرفته اند به دانستن صحّت آن تكذيب و هنوز نيامده نزد ايشان عاقبت آن تكذيب. توضيح اين آيت مى آيد در «كِتَابُ الْعَقْل» در شرح حديث هشتمِ باب دوازدهم كه «بَابُ النَّهْيِ عَنِ الْقَوْلِ بِغَيْرِ عِلْمٍ» است.

1.آل عمران (۳): ۱۹.

2.يعنى قول در «أن لَا يَقُولُوا عَلَى اللّه ِ إلَا الْحَقَّ».

3.يونس(۱۰): ۳۶.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 74823
صفحه از 500
پرینت  ارسال به