شرح: مضمون اين فقرات مى آيد در حديث اوّلِ باب اوّلِ «كِتَابُ الْحُجَّة».
يَحْتَاجُ به صيغه معلوم است. و مراد به احتياجِ سوى بعثتِ رُسُل، وجوب بعثت است به اعتبار وجوب رعايت مصالح و دفع اعتراض از خود. و اين، نقص نيست در اللّه تعالى، چنانچه در سوره نساء گفته: «رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّة بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا» : ۱ فرستاديم رسولان را بشارت دهندگان، امّتان خود را، به اوصياى خود كه عالِم به جميع آداب باشند و ترسانندگان از مخالفت اوصيا تا نبوده باشد مردمان را بر اللّه تعالى اعتراضِ واردى بعد از هر رسولى تا آمدن رسولى ديگر. و هميشه بوده اللّه تعالى بى ننگ، رعايت كننده مصالح.
الْادَاب (به همزه و الف و دال و الف): روش هاى گزيده. و ذكر جمع اين جا، به اعتبار تعدّد رُسُل است و مى تواند بود كه تعدّد اجزاى شريعت هر رسولى نيز در آن، منظور باشد.
يعنى: پس معلوم شد از اين گفته ها كه اگر گنجايش مى داشت بى عيبانِ در خِرد را ماندنِ بر اختلاف از روى ظن، هر آينه امر نمى كرد ايشان را به سؤال و نمى بود اين كه محتاج شود اللّه تعالى در دفع اعتراض از خود، سوى فرستادن رسولان به خلايق با كتاب هاى الهى و آداب. و مى بودند بى عيبانِ در خِرد در آن وقت كه فرستادن رسولان نباشد، مانند ستوران و مانند باعيبانِ در خِرد؛ و اين، محال است؛ چه اگر بى عيبانِ در خِرد، چنين مى بودند، هر آينه باقى نمى ماندند يك چشمْ زدن؛ زيرا كه اگر حكمتِ تكليف و منع از اختلاف از روى ظن نبودى، خلق آدميان و زمين و آسمان، عبث بودى. و اللّه تعالى منزّه است از عبث، چنانچه گفته: «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَـكُمْ عَبَثًا» . ۲
۰.اصل: فَلَمَّا لَمْ يَجُزْ بَقاؤُهُمْ إِلَا بِالْأَدَبِ وَالتَّعْلِيمِ ، وَجَبَ أَنَّهُ لَابُدَّ لِكُلِّ صَحِيحِ الْخِلْقَةِ ، كَامِلِ الْالَةِ مِنْ مُؤَدِّبٍ وَدَلِيلٍ وَمُشِيرٍ ، وَآمِرٍ وَنَاهٍ ، وَأَدَبٍ وَتَعْلِيمٍ ، وَسُؤَالٍ وَمَسْأَلَةٍ .